برای پیدا کردن زائرانِ خود به طرف کوه بازگشتم و در حالی که از تشنگی خود غافل بودم، به جستجو پرداختم. با اضطراب و نگرانی در قسمتهای صعبالعبور کوه در جستجو بودم که شخصی از پشتِ سر، کتفم را گرفت و قدحی چینی پر از آب خنک بر دهانم گذاشت. پس از خوردن آب، از او تشکر کردم و به راه افتادم. لحظاتی بعد که متوجّه تشنگی خود شده بودم، به یاد لحظهای افتادم که شخصی با آب خنک سیرابم کرد، ولی من به علت اضطراب و عجلهای که داشتم، هنگام ملاقات با آن شخص، دقت کافی برای شناختش نکردم!
نکته جالب توجه این بود که محلی را که من برای برپایی چادرهای زائران خود درنظر داشتم و بر آن اصرار میکردم، در این آتشسوزی به کلی سوخته و از بین رفته بود!
ذکر چند نکته را در اینجا مفید میدانم:
۱. در زمینی که چادرهای گروه ما برپا شده بود، غیر از چادرهای زائران همراه من و تعداد دیگری از زائران اصفهانی، متأسفانه بقیه چادرها با همه وسایل سوخت و از میان رفت.
۲. وسایل و آذوقه فراوانی که به مقدار بیش از نیاز برداشته بودم، در این وضعیّت، نیاز حجاج فراوانی را برآورده ساخت. بدین وسیله توفیق جمعآوری و پذیرایی از تعداد زیادی از زائران را پیدا کردیم.
سرانجام متوجه شدم که در خصوص برپایی چادرها در زمینی به غیر از آن که من اصرار میکردم، آیه شریفه (وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ)۱ به خوبی صادق است.