چهرهاش باز شده بود و اشک در چشمانش حلقه زده بود. مشتاق شنیدن بیشتر بود، بسیار خوب مرا همراهی کرد و با سؤالهای دقیق خودش مرا به توضیح بیشتر تشویق میکرد.
گفتم: قرآن کریم میفرماید: (لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى)۱؛ و در جای دیگر میفرماید: (مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا)۲. از کنار هم گذاشتن این دو آیه چه میفهمید؟ قسمت اوّل دو آیه مشترک است، پس قسمت دوم آیه (مستثنی) هم تباین ذاتی ندارد و بیان یک حقیقت است، و مثالهایی از ریاضیات برای فهم این مسئله زدم.
خود نتیجه گرفت و گفت: پس راه رسیدن به خدا مودّت قُربیٰ است... .
مصادیق «اهل بیت» را با توجه به آیه مباهله برایش گفتم و نام ائمه را پرسید و یادداشت کرد.
به امام دوازدهم که رسید، گفتم: ایشان، امام حیّ و حاضر است.
بیشتر میخواست بداند. گفتم: ایشان از فرزندان فاطمه علیها السلام است و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودهاند: «المهدی منّا أهل البیت» ایشان به حال ما مطلعاند و امام معصوماند... در مکتب اهل بیت علیهم السلام زمین هیچگاه از حجت، خالی نیست. هیچ دورهای را نمیبینی که امام _ که هادی امت است و معصوم است _ در میان امت نباشد. در حال حاضر نیز چنین است. اما در مکاتب دیگر اسلامی پس از مرگ پیامبر صلی الله علیه وآله تا دورهای این فترت و خلأ مشهود است.
پرسیدم: تا پیش از شکلگیری اوّلین مکتب فقهی (از مذاهب چهارگانه اهل سنّت)، مسلمانان چه میکردند؟
گفت: نمیدانم. این، جای تأمّل است.
گفت: ارتباط شما با ائمه علیهم السلام و امام زمانعجل الله تعالی فرجه چگونه است؟