گفتم بسیاری از فرق صوفیه به انحراف رفته و میروند. مهمترین خطای ایشان این است که به شریعت توجه نمیکنند. امکان ندارد که انسان بدون توجه دقیق به شریعت الهی به قرب پروردگار نائل شود.
در تأئید صحبت من گفت: دوستم مرا به جلسات فرقه نقشبندیه در مالزی برد، در آنجا دیدم شیخ این فرقه با خانمهای مرید، دست میدهد. این کار حرام است. مرید، حقّ سؤال و جواب از مراد خود ندارد. به ایشان گفته میشود ایمان بیاورید و چیزی نپرسید و یا اینکه صاحبخانه برای ایشان در ظرف نقرهای غذا آورد و ایشان خوردند. مگر این کار حرام نیست؟
گفتم: بله، این همان نکته ظریفی است که به شما گفتم.
از حرفهای ایشان متوجه شدم که دغدغههای معنوی دارند و طالب حقیقت اند. مشغول قرآن خواندن شد. نیرویی مرا در کنار او نگه میداشت.
در فرصت مناسب به او گفتم: سراسر حج، معنویت است. فیض و رحمت الهی همه جا را دربر گرفته است. ما باید موانع را از درون خود برداریم تا بتوانیم این معنویت و رحمت الهی را دریافت کنیم، و یکی از مهمترین موانعی که مانع دریافت فیض و رحمت الهی میشود، بدگمانی و بدبینی به مسلمانان است. خوب است اگر انسان نکتهای را نمیداند، بپرسد و تحقیق کند و سپس داوری کند.
نگاه عمیقی کرد و به فکر فرو رفت و سپس گفت: من سؤالاتی درباره شیعه دارم. و سپس سؤالات خود را درباره: تحریف قرآن، جانشینی پیامبر، جایگاه صحابه نزد شیعه و... پرسید.
بسیار روشن و تیز بود و اگر پاسخی موجه و قابل دفاع بود، میپذیرفت و در نهایت از پاسخها اظهار رضایت کرد و گفت: من میدانم بسیار مضحک است که میگویند شیعیان، علی علیه السلام را نبی میدانند یا میگویند شیعیان معتقدند که جبرئیل، اشتباه کرده است.
با اینکه حدوداً چهار ساعت از گفتگویِ ما میگذشت، مشتاق شنیدن بیشتر بود.