169
خاطره‌هاي آموزنده

۴ / ۳

چگونگی آشنایی یک نیجریایی با مکتب اهل بیت علیهم السلام

خانم اکرم علی‌فرد، از مبلّغان بعثه مقام معظم رهبری، گفت:
در سال ۱۳۸۱، در شهر مکه و در مسجدالحرام، روزی با یک خانم نیجریایی آشنا شدم که در کنار دوستانش در صف نماز نشسته بود. اسمش خدیجه بود. آغاز صحبتم با ایشان بحث سیاسی بود و در ادامه بحث را به سمت و سوی دینی و مذهبی سوق دادم. صحبت از ولایت و امامت شد و این که در واقع، تفاوت شیعه و سنّی همین است. هر چه من می‌گفتم، گویی که برایش توضیح واضحات بود؛ زیرا با سر تأیید می‌کرد و من هم ادامه می‌دادم.
به یکباره مرا متوقف ساخت و گفت: لازم نیست توضیح بیشتری بدهید. هر چه شما بگویی من قبول دارم! فقط بگو اکنون چه باید بکنم که راه درست را رفته باشم؟
گفتم: آخر این طور که نمی‌شود که انسان هر چه را می‌شنود، بی هیچ منطق و بحثی قبول کند. این عاقلانه نیست!
خدیجه در جواب گفت: چند شب قبل، خوابی دیدم. خواب دیدم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و‌آله به مسجدالحرام آمده‌اند و در جای خود نشسته‌اند. همه مسلمین حاضر در مسجدالحرام به سمت پیامبر صلی الله علیه و‌آله دویدند و پیامبر صلی الله علیه و‌آله گویی نوری بود که


خاطره‌هاي آموزنده
168

فرمود: تو در دو کیلومتری عرفاتی.
گفتم: حاج آقا! من نمی‌دانم. سواد ندارم. مرا ببخشید.
پرسید: رئیس قافله‌ات کیست؟
گفتم: رئیس قافله ما حاج آقای خزاعی است.
گفت: میل داری به قافله برسی؟
گفتم: دنبال همان می‌گردم.
از من خواست دستش را بگیرم. دستش را گرفته، بوسیدم. بوی خوشی داشت و بسیار معطّر بود. در دلم گفتم: عباس! تو تنگی نفس سختی داری و عطر برایت مضر است. این سخن که از دلم گذشت. نگاهی به سینه‌ام کرد؛ اما چیزی نگفت.
در این حال از فاصله دور، به شُرطه‌ای اشاره کرد و پرسید: او را می‌بینی؟
گفتم: آری.
اشاره به «بالون قرمزی» که بالای خیمه‌های ایرانی‌ها بود کرد و فرمود: آن را می‌بینی؟
گفتم: آری.
فرمود: آنجا چادرهای شماست. دست مرا رها کن و برو.
دستش را رها کردم. فرمود: حالا دوباره نگاه کن!
ناگهان متوجه شدم که در کنار خیمه خودمان هستم؛ اما دیگر او را ندیدم. چندین بار بر سرم کوفتم که چه نعمت بزرگی را از دست دادم. چرا نامش را نپرسیدم؟... .
آقای حاج عباس قاسمی افزود: پس از این واقعه، دیگر دارو برای سینه‌ام مصرف نکرده‌ام و ناراحتی ندارم.

  • نام منبع :
    خاطره‌هاي آموزنده
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری
    تعداد جلد :
    1
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9028
صفحه از 371
پرینت  ارسال به