شهید سهراب برنجی مشهور به التفات در تاریخ ۲۵ فروردین ماه ۱۳۲۴ در لوندویل متولد میشود. در تاریخ ۲۵ مرداد ماه ۱۳۴۳ ازدواج میکند و حاصل این وصلت چهار دختر و یک پسر بوده است. کشاورزی مشغله او بوده است، لیکن پس از انقلاب اسلامی ایران به عنوان راننده به استخدام جهاد سازندگی درمیآید. در زمستان ۱۳۶۰ پس از گذراندن یک دوره نظامی یک ماهه به کردستان اعزام و در شهرهای سقز و بانه به خدمت میپردازد و روز ۲۹ بهمن ماه ۱۳۶۰ به دست مزدوران ضد انقلاب به مقام رفیع شهادت نائل میآید.
به هنگام وداع با خانوادهاش، مادر شصت سالهاش، کوچک خانم گنبدی مقدم، خطاب به فرزندش میگوید: پسرم! تو اولاد صغیر داری، وضع مالی چندان مناسبی هم نداری، اگر منِ مریض هم بعد از تو مُردم، این بچههای خردسال چه میشوند؟
التفات در پاسخ مادر میگوید: من هر جا بروم و حتی اگر شهید شوم، برمیگردم و دست تو را میگیرم با هم وارد بهشت شویم! بعد به شوخی میافزاید: آنجا تو چایی دم میکنی و من میخورم.
آنگاه رو به همسر خود میگوید: ای دختر حبیب الله! من وصیت کردهام و سهم تو را نیز تعیین نمودهام. پس از من در ازدواج، مخیّر هستی.
همسر شهید میگوید: وقتی این سخن را شنیدم بغضم ترکید و گریان اتاق را ترک گفتم.
مادر شهید در خصوص مهلت گرفتن از عزرائیل سه بار سخن به میان آورده بود. مَلک ناز، دختر بزرگ شهید که به هنگام شهادت پدرش دوازده سال داشته میگوید: در سوگ پدر میگریستم، مادربزرگ از من پرسید: چرا مردم جمع شدهاند؟
پاسخ دادم: پدر شهید شده است، جنازهاش را میآورند.
گفت: من از عزارئیل اجازه گرفته بودم پس از زیارت فرزندم از دنیا بروم، مطمئن بودم او را زیارت خواهم کرد!