203
خاطره‌هاي آموزنده

۴ / ۱۲

عنایت امام عصرعجل الله تعالی فرجه به زائر بیمار

سومین خاطره جناب حجة الاسلام سیّد یحیی حسینی۱ از عنایت به یکی از زائرین بیمار به این شرح است:
در حج تمتع سال ۱۳۶۳ هجری شمسی برابر با ۱۴۰۴ هجری قمری به عنوان معاون مدیر کاروان ۱۹۰۴ یزد به مدیریت مرحوم حاج محمد تقوی بافقی رحمه الله در خدمت زائران بیت الله الحرام و رسول اکرم صلی الله علیه و‌آله اسلام بودم. در آن سفر مرحوم حاج سیّد کاظم رضوی بحرمردی روحانی کاروان بودند.
برنامه همیشگی این‌جانب در سال‌هایی که مسئولیتی (معاون، مدیر یا روحانی) عهده‌دار بودم، این بود که بعد از فراغت از اعمال حج، اتوبوسی کرایه می‌کردم و زائرینی که توانایی جسمی خوبی داشتند را با کرایه خودشان به زیارت دوره می‌بردم.
در آن سال نیز اتوبوسی کرایه و از توانمندان ثبت نام کردیم. برنامه طوری تنظیم شده بود که بعد از نماز صبح حرکت کنیم. بعد از نماز راه افتادیم، طوری که وقتی طلوع کرد، قسمتی از جبل النور را بالا رفته بودیم. زائران با شوقی زایدالوصف به طرف غار حرا در حرکت بودند. بالای کوه مقداری از تاریخ مرتبط با آنجا را برای زائرین بیان کردم. بعد از مدتی به طرف پائین حرکت کردیم و خودم پشت سر همه به سمت پایین کوه می‌آمدم.

1.. ر.ک: ص۱۹۷ (پانوشت).


خاطره‌هاي آموزنده
202

من پرچم در دست داشتم و مردها را به سوی خیمه اوّل هدایت می‌کردم. چون زن‌ها زودتر حرکت کرده بودند، فکر می‌کردم مدیر آن‌ها به خیمه آورده است. وارد خیمه شدم. تنها کسی که در خیمه نشسته بود فاطمه زنبق بود! با گریه شوق به سویش دویدم و گفتم حاجی فاطمه کجا رفتی؟ کجا بودی؟ چطور شد که گم شدی؟
با حالتی متعجب گفت: آقای حسینی! شوخی‌ات گرفته، چه کسی گم شده، شما خودت مرا آوردی و برایم سنگ جمع کردی و نشاندی و دعا خواندی و نیت را گفتی و بعد هم مرا آوردی اینجا و گفتی اینجا خیام ماست، بنشین الآن سایرین می‌آیند و بیرون رفتی و الآن به من می‌گویی کی آمدی؟! کجا بودی؟!

  • نام منبع :
    خاطره‌هاي آموزنده
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری
    تعداد جلد :
    1
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 9371
صفحه از 371
پرینت  ارسال به