حديث
۵۲۴.امام على عليه السلامـ در خطبه اى كه در آن پيروان شيطان را نكوهش مى كندـ : شيطان را اساس كار خود ساختند و او آنها را شريك خود قرار داد ، پس در سينه هاشان جاى گرفت و در دامنشان پرورش يافت ، پس آنچه مى ديدند شيطان بديشان مى نمود ، و آنچه مى گفتند سخن او بود . به راه خطاشان برد و زشت را در ديده آنان آراست . همچون كار آنكه كارگزار شيطان گشته و شيطان بر زبان او باطل رانده است .
۵۲۵.امام على عليه السلام :از دشمنى كه در سينه ها مخفيانه رخنه مى كند و در گوشها آهسته مى دمد ، بپرهيزيد .
۵۲۶.امام على عليه السلام :شيطان موكّل او شده است . معصيت را برايش مى آرايد تا انجام دهد و توبه را اميد مى دهد ، تا به تأخير اندازد .
۵۲۷.امام زين العابدين عليه السلامـ از دعاى سپاسگزارى وىـ : پس اگر شيطان به آنان در فرمان بردارى تو نيرنگ نزده بود ، هيچ عصيانگرى از تو سرپيچى نمى كرد و اگر برايشان باطل را به نقش حقّ جلوه نمى داد ، هيچ گمراهى از راه تو گمراه نمى شد .
۵۲۸.روايت شدهكه مردى به امام حسين عليه السلام گفت : بنشين تا در دين مناظره كنيم . امام حسين عليه السلام فرمود : اى فلان! من به دين خود بينايم و راه بر من آشكار است . اگر تو به دينت نادانى ، برو و آن را بجوى . من و ستيزه را چكار؟ شيطان انسان را وسوسه مى كند و به نجوا مى گويد : با مردم مناظره كن ، تا گمان ناتوانى و نادانى به تو نبرند .
۵۲۹.امام صادق عليه السلامـ در احتجاج با زنديقى كه گفته بود :آيا از حكمت خداست كه براى خود دشمنى گماشته و حال آنكه خدا بود و دشمن نداشت ، پس آنگونه كه مى پندارى ، ابليس را آفريد و بر بندگانش مسلّط كرد ، تا آنان را به خلاف اطاعتش بخواند و به معصيتش فرمان دهد و براى وى آن نيرويى قرار دهد كه مى پنداريد . با نيرنگ و حيله به دلهاى ايشان راه مى يابد و ايشان را وسوسه مى كند ، تا در پروردگارشان ترديد كنند و دينشان را برايشان مشتبه سازد ، تا شناخت خدا را از ايشان بگيرد ؛ تا آنجا كه گروهى به سبب وسوسه او ، ربوبيّت خدا را منكر شدند و جز او را پرستيدند . پس چرا دشمنش را بر بندگانش مسلّط كرده و راه گمراه ساختن آنان را براى او باز گذاشته است؟
[حضرت] فرمود : اين دشمنى كه گفتى ، دشمنى اش به خدا زيان نمى رساند ودوستى اش او را بهره اى نمى دهد . دشمنى اش از ملك او چيزى نمى كاهد و دوستى اش در آن چيزى نمى افزايد . تنها از دشمنى پرهيز مى شود كه قدرت زيان و سود رساندن دارد و اگر قصد ملكى كند [ مى تواند ] بگيرد يا قصد سلطانى كند او را مقهور سازد ، ولى ابليس خود بنده است . خدا او را آفريد تا بندگيش كند و او را به وحدانيت بستايد و خدا از همان هنگام آفرينش وى مى دانست كه او چيست و كارش به كجا مى انجامد . پس همواره خدا را همراه با فرشتگان عبادت كرد ، تا آنكه خداوند با سجده در برابر آدم او را آزمايش كرد و او از روى حسد و چيرگى شقاوتش خوددارى كرد ، پس اين هنگام خدا لعنتش كرد و او را از صف فرشتگان بيرون كرد و ملعون و مطرود به زمين فرو آورد و به همين سبب دشمن آدم و فرزندانش شد و هيچ تسلّطى بر فرزندان آدم ندارد ، جز وسوسه و دعوت به بيراهه و با وجود سرپيچى اش ، اقرار به ربوبيّت پروردگارش دارد .