بنا بر اين ، جمع بين دو مطلب پيشگفته آن است كه تكلم در خصوص خدا منزه از حدود اعتبارىِ معهود در بين بشر است ؛ يعنى اثر كلام كه تفهيم مقاصد به مخاطب است ، در كلام الهى هست ، ولى نه از طريق دهان و حنجره .۱
ايشان در ادامه تبين كلام الهى ، به زمانى بودن اين فعل الهى مانند ساير افعال خداوند مىپردازد : كلام خداى تعالى ، مانند زنده كردن ، ميراندن ، رزق ، هدايت ، توبه و ساير عناوين ، فعلى از افعال خداى متعال است و در نتيجه ، صفات «متكلم» ، «محيى» ، «مميت» ، «رازق» ، «هادى» ، «تواب» و غيره ، صفات فعل خدا هستند و بعد از اين كه خدا موجودى شنوا آفريد ، و با او سخن گفت ، «محيى» و «متكلم» بر او اطلاق مىشود و چون حيات را از او گرفت «مميت» به شمار مىآيد و وقتى او را هدايت و از گناهش صرف نظر كرد ، «هادى» و «تواب» ناميده مىشود ؛ بر خلاف علم و قدرت و حيات كه صفات ذات اند و بدون آنها ذات ، تماميت ندارد . از اين رو خداوند نيز در آيات زير اين گونه صفات و افعال خود را زمانى دانسته است :
و نيز فرمود :