567
حکمت‌ نامه رضوی جلد اول

تحليل ديدگاه‏ها

بخش وسيعى از اختلافات در اين بحث‏ناشى از ابهام و عدم وضوح در موضوع اين بحث است و مراد هر يك از طرف‏هاى درگير ، از حدوث و قدم و نيز كلام الهى به طور دقيق روشن نيست .۱
۱. حدوث و قدم : حدوث يعنى مسبوق بودن چيزى به عدم‏۲ و قدم نيز بر خلاف آن عبارت است از مسبوق نبودن چيزى به عدم . حدوث و قدم ، اقسامى دارند كه عبارت اند از : زمانى ، ذاتى ، دهرى ، بالحق . از اين ميان ، دو نوع ذاتى و زمانى ، با اين بحث ارتباط دارند . قدم ذاتى عبارت است از اين كه وجود شى‏ء ، به ذات خودش مستند باشد و هيچ علتى براى آن نباشد و حدوث ذاتى آن است كه وجود شى‏ء ، مستند به ذات خود نباشد ، بلكه مستند به غير باشد .۳ قدم زمانى نيز به اين معناست كه وجود يك شى‏ء از نظر زمانى ، مسبوق به زمان قبلى نباشد و حدوث زمانى يعنى حاصل شدن چيزى بعد از اين كه نبوده است . طرفداران حدوث قرآن مى‏پنداشتند كه قول به قدم قرآن ، به معناى قدم ذاتى آن است و چون آنان فقط خداى متعالى را ازلى و قديم و جز او را حادث و مخلوق مى‏شمردند ، قرآن را حادث مى‏دانستند . در مقابل ، طرفداران قدم قرآن ، آن را قديم و ازلى زمانى پنداشته و عهد و زمانى را براى آن تصور نمى‏كردند كه قرآن نبوده باشد .۴۲. رابطه كلام و متكلم : متكلمان در باره نقش كلام به عنوان صفت فعلى يا ذاتى براى متكلم، اختلاف نظر دارند .۵معتزله معتقدند كه كلام الهى ، صفت فعل خداوند است‏۶ و اشاعره بر خلاف آنان معتقدند كه كلام الهى ، صفت ذاتى بارى تعالى است .۷ علامه طباطبايى بر اين باور است كه كلام و سخن ، فعل يا صفت گوينده آن نيست ؛ زيرا آن امرى اعتبارى است كه فقط در ظرف ادعا و وضع الفاظ محقق مى‏شود و از اين رو ، فعل حقيقى صادر شده از كسى ، و يا صفت يك موصوف ، خارجى نيست ، اگر چه به اعتبار صدا و آوايى كه در توليد آن نقش دارد ، به فاعل ايجاد صوت ، يعنى متكلّم منتسب مى‏شود . و اين نيز از باب توسعه در اطلاق است بدين گونه كه از همان نسبت مجازى كه به فاعل مى‏دهند ، مى‏توان وصفى نيز براى او انتزاع كرده ، او را متكلم ناميد ؛ چنان كه در ساير امور اعتبارى مانند خضوع ، تعظيم ، اهانت ، خريد و فروش و امثال آن چنين اطلاقى روى مى‏دهد .۸
۳. حقيقت كلام الهى : معتزله در تبيين حقيقت كلام معتقدند كه كلام خداوند عبارت از اصوات و حروفى است كه قائم به ذات او نيستند ، بلكه خداوند آنها را در غير خودش مانند لوح محفوظ يا جبرائيل يا نبى ، خلق كرده است .۹
حنابله معتقدند كه كلام خداوند عبارت است از حروف و اصواتى كه قائم به ذات الهى اند و قديم .۱۰ اشاعره با طرح نظريه كلام نفسى ، در صدد بازسازى نظريه حنابله بر آمده ، كوشيدند از سستى و ضعف آن بكاهند .
در اين نظريه هم قدم قرآن حفظ شده و هم منافات آن با برخى آيات و روايات دال بر حدوث قرآن بر طرف شده است . آنان معتقدند كه كلام بر دو قسم نفسى و لفظى است و كلام نفسى نه خبر است و نه امر و نه نهى ، و زمان حال و گذشته و آينده در آن داخل نيست و هيچ يك از احكام كلام لفظى و خيالى را ندارد .۱۱ قرآن بر طبق معناى اول ، قديم و بر طبق معناى دوم ، حادث است . شهرستانى در نقل قولى از اشعرى گفته است : كلام ، معنايى دارد كه قائم به نفس انسانى و ذات متكلم است و آن از مقوله حروف و اصوات نيست و هر گوينده‏اى آن را در درون خود مى‏يابد .۱۲
در ميان بيان‏هاى گوناگون در تفسير كلام نفسى ، بيان فاضل قوشجى ، روشن‏تر و گوياتر است : كسى كه مى‏خواهد امر و نهى يا ندا كند يا از چيزى خبر دهد يا بپرسد ، در درون خود مجموعه‏اى از معانى احساس مى‏كند كه از آنها با كلام لفظى تعبير مى‏كند . آنچه در دل مى‏يابد و با اختلاف زبان‏ها و مكان‏ها عوض نمى‏شود و متكلم مى‏خواهد از طريق كلام حسى (لفظى) در ذهن مستمع قرار بگيرد ، همان كلام نفسى است .۱۳
علامه طباطبايى در نقدى بر اين تحليل اشاعره مى‏گويد كه اگر مقصود اشاعره از كلام نفسى ، همان معناى كلام لفظى يا صورت علمى آن است كه بر لفظ منطبق شده ، در اين صورت بازگشت معناى اين كلام ، به همان علم خواهد بود ، نه چيزى زايد بر علم و صفتى مغاير آن ؛ در حالى كه اشاعره در صددند تا وراى علم و اراده ، صفتى ديگر براى متكلم به نام تكلم ثابت كنند و اگر معناى ديگرى مقصود است ، در نفس انسان ، قابل فهم و شناسايى نيست .۱۴علامه طباطبايى خود در تحليل ماهيت و حقيقت كلام بر اين باور است كه انسان در نقش موجود مدنى بالطبع در صدد ايجاد راه‏هاى ارتباط بين خود و ديگران است كه زبان و سخن نيز از جمله اين راه‏ها هستند . اين ارتباط به اين صورت رخ مى‏دهد كه صدايى در دهان ايجاد مى‏شود و از حلقوم بيرون مى‏آيد و از تركيب آن جزءها ، علامت‏هايى به نام كلمه درست مى‏شود كه هر يك از آنها معنايى دارد و از اين راه ، گوينده ، نياز خود را به انتقال مقاصدش بر طرف مى‏كند . با توجه به اين مباحث روشن مى شود كه كلام براى خداى متعال ، به معنايى كه براى انسان متصور است و صدايى از حنجره‏اش خارج مى‏شود ، معنا ندارد و او منزه‏تر از آن است كه بخواهد به تجهيزات جسمانى مجهز باشد و قرآن نيز او را بى‏شباهت به هر موجود ديگر شمرده‏است : «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ ؛۱۵هيچ چيزى همانند خدا نيست» . پس كلام از آن جهت‏كه كلام‏است ، امرى وضعى و قراردادى و اعتبارى‏است كه جز در ظرف اعتبار ، واقعيتى ندارد و آنچه در خارج رخ مى‏دهد عبارت است از صوت‏هاى گوناگون كه در ظرف اعتبار و قرارداد ، هر يك ، علامت چيزى قرارداد شده است و اهل هر زبان بر اساس قراردادى كه قبلاً ميان خود داشته‏اند از آن صوت به معنايى منتقل مى‏شوند .۱۶
با اين حال در قرآن ، صفت تكلّم بر خداوند اطلاق شده است :

1.بحوث فى الملل و النحل : ج‏۳ ص‏۳۶۱ .

2.التعريفات : ص‏۳۷ .

3.نهاية الحكمة : ص‏۲۸۶ - ۲۸۹ .

4.ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج‏۱۴ ص‏۲۴۸ .

5.ر .ك : البيان فى تفسير القرآن : ص‏۴۰۸ به بعد .

6.شرح الأصول الخمسة : ص‏۳۵۷ - ۳۶۰ .

7.شرح الأصول الخمسة : ص‏۳۶۰ ؛ نهاية الاصول : ص‏۷۷ .

8.الميزان فى تفسير القرآن : ج‏۱۴ ص‏۲۴۹ .

9.شرح الأصول الخمسة : ص‏۳۵۸ ؛ محاضرات فى الهيات : ص‏۱۱۸ .

10.ر . ك : شرح الاصول الخمسة : ص‏۳۶۰ و ۳۶۸ ، محاضرات فى الهيات : ص‏۱۲۳ .

11.تعليقات كشف المراد فى شرح تجريد الاعتقاد : ص‏۳۲۴ .

12.الملل و النحل ، شهرستانى : ج‏۱ ص‏۹۶ ؛ اعيان الشيعة : ج‏۱ ص‏۱۰۸ .

13.شرح تجريد : ص‏۲۵۹ . نيز ، ر . ك : المحصل : ص‏۱۲۶ .

14.الميزان فى تفسير القرآن : ج‏۱۴ ص‏۲۵۰ .

15.شورا : آيه ۱۱ .

16.الميزان فى تفسير القرآن : ج‏۱۴ ص‏۲۴۸ .


حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
566

قرآن كلام خدا و غير مخلوق است و هر كس سخن از خلق آن بگويد كافر است .۱

1.ر . ك : شرح المقاصد : ج‏۲ ص‏۱۰۰ ؛ اعيان الشيعة : ج‏۱ ص‏۱۰۹ .

  • نام منبع :
    حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 44354
صفحه از 584
پرینت  ارسال به