53
حکمت‌ نامه رضوی جلد اول

سرتاسر بلاد مسلمانان ، باران بسيارى باريد. حسودان ، اين واقعه را براى مأمون خطرناك دانستند و ترسيدند كه مردم از خليفه روى‏گردان شوند و خلافت از بنى عبّاس به آل على منتقل مى‏شود. آنان ، مجدداً از خليفه خواستند تا امام عليه السلام را از ولايت عهدى خلع نمايد. خليفه چنين پاسخ داد:
اين مرد ، در خفاى از ما، مردم را به امارت خود مى‏خوانْد. ما خواستيم او را ولى‏عهد خود كنيم تا اين كه دعوتش براى ما باشد و مردم را به سوى ما بخواند و با قبولى ولايت عهدى ، به خلافت ما اعتراف كرده باشد و قدرت و پادشاهى را از آنِ ما بداند. كسانى هم كه مفتون او شده‏اند ، بدانند كه آن درست نبوده و بدانند كه آنچه مدّعى بوده، در كم و زياد ، نادرست است و امر خلافت با امضاى ضمنى او ، از براى ما و مخصوص ماست ، نه براى او. ما ترسيديم كه اگر او را بر آن حال رها كنيم به نحوى در ميان ما ما رخنه كند و نوعى شكاف ايجاد كند كه نتوانيم از آن جلوگيرى كنيم و از ناحيه او بلايى به سر ما بيايد كه طاقت تحمّل آن را نداشته باشيم .۱
در گزارشى ديگر، آمده است: مأمون مى‏خواست با اين كار، تندروى‏ها و حرمت شكنى‏هاى پدرش را نسبت به اهل بيت عليهم السلام از اذهان ، پاك كند: «ليمحو بذلك ما كان من أمر الرشيد فيهم ؛۲ تا با اين كار ، عملكرد هارون الرشيد نسبت به آنان (اهل بيت) [از اذهان‏] پاك شود». بدين سان حكومت خويش را بر خلاف حكومت پدرش، وفادار به اهل بيت عليهم السلام جلوه مى‏داد و با اين شيوه، عوام را فريب مى‏داد.

1.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج‏۲ ص‏۱۸۱ ح‏۱.

2.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج‏۱ ص‏۱۹ ح‏۱.


حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
52

مأمون را مى‏توان در سه انگيزه اساسى بر شمرد:

۳ - ۱ . تقويت دولت عبّاسى و تخريب جايگاه امام رضا عليه السلام

با توجّه به تزلزل آشكارى كه در دولت عبّاسى پس از هارون به وجود آمده بود، همچنان پايه‏هاى حكومت ، نااستوار مى‏نمود. معضل امين، ناخرسندى جمع قابل توجّه عبّاسيان از مأمون، قيام‏هاى علويان ، علاقه‏مندى جمعى از سپاهيان مأمون به امام رضا عليه السلام و ناخرسندى عمومى از ظلم‏هاى عبّاسيان ،۱ سبب شد كه مأمون تصميم بگيرد كه امام عليه السلام را به مرو بخواند و به ايشان، عالى‏ترين مناصب حكومتى را پيشنهاد دهد. طبيعى بود كه چنين پيشنهادى، چون برخاسته از يك انديشه سياسى محض بود، مورد پذيرش امام رضا عليه السلام قرار نگيرد. بنا بر اين، مأمون، تنها با تهديد به قتل مى‏توانست امام عليه السلام را متقاعد به پذيرش ولايت‏عهدى نمايد.
در اين صورت، اين اهداف نيز حاصل مى‏شد:
- جلب نظر علويان و فرو نشاندن قيام‏ها
- جلب حمايت ايرانيان‏
- مشروعيت‏بخشى به دولت عبّاسى
- اميدبخشى به جامعه اسلامى (بويژه علويان)
- ايجاد ارتباط علويان و عبّاسيان‏
- تخريب جايگاه امام رضا عليه السلام .
اعطاى اين منصب، توانست دست كم در قيام‏هاى علويان، ترديدهايى جدّى ايجاد كند و بسيارى از آشوب‏ها را بخوابانَد. بعدها مردم مدينه دريافتند كه اين كار با اكراه و اجبار صورت گرفته و تصريح كردند :
مأمون در روزگار فرمان‏روايى‏اش ، براى جانشينىِ على بن موسى الرضا [پس از خود] ميان مسلمانان، بيعت گرفت، بى آن كه رضا عليه السلام به آن راضى باشد و اين را پس از آن كرد كه او را به قتل تهديد نمود و بارها به او اصرار كرد و هر بار ايشان خوددارى مى‏ورزيد تا آن جا كه از اين نپذيرفتن ، در آستانه كشته شدن قرار گرفت . ۲
در واقع، مى‏توان از تهديدهاى مكرّر مأمون دريافت كه امام عليه السلام راهى غير از پذيرش نداشت و مأمون نيز تنها راه نجات حكومتش را براى گذر از چالش‏ها و مشكلات داخلى عملى نمودن همين انديشه مى‏دانست.
گزارشى در دست است كه نشانگر آن است كه مامون براى حفظ نظام عباسى به ولايت‏عهدى امام تن داده است:
پس از ولايت عهدى امام رضا عليه السلام مدّت مديدى باران نباريد. خُرده گيران بر مأمون خُرده گرفتند كه از هنگام ولايت عهدى امام عليه السلام آسمان بركت را از مسلمانان ، دريغ داشته است. مأمون از امام عليه السلام خواست دعا كند و پس از دعاى ايشان در

1.حياة الإمام الرضا عليه السلام ، قرشى : ج‏۲ ص ۲۸۲.

2.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج‏۱ ص‏۱۹ ح‏۱.

  • نام منبع :
    حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 44358
صفحه از 584
پرینت  ارسال به