ر . ك : (بخش دوم / فصل ششم / شاهد خاتم پيامبران) .
۶ / ۳
معجزه شكافته شدن ماه (شقّ القمر)
۳۱۸. امام رضا عليه السلام - به نقل از پدرانش از امام على عليهم السلام - : ماه در مكّه دوپاره شد . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «شاهد باشيد ، شاهدش باشيد!» .
۶ / ۴
برترى پيامبر۹ و اوصياى او
۳۱۹. امام رضا عليه السلام - به نقل از پدرانش از امام على عليهم السلام - : پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود : «خداوند ، مخلوقى برتر از من و گرامىتر از من در نزد خودش نيافريده است» . على عليه السلام فرمود كه گفتم : اى پيامبر خدا! شما برترى يا جبرئيل؟ فرمود : «اى على! خداوند - تبارك و تعالى - پيامبران مُرسل خود را بر فرشتگان مقرّبش برترى داده و مرا بر همه پيامبران و مُرسلين ، برترى داده است و بعد از من ، برترى از آنِ تو ، اى على ، و امامان پس از توست ؛ زيرا فرشتگان ، خادمان ما و خادمان دوستداران ما هستند .
اى على! «فرشتگانى كه عرش [خدا] را حمل مىكنند و آنها كه پيرامون آناند، به حمد و تسبيح خدا مشغولاند . طلب آمرزش مىكنند براى كسانى كه ايمان آوردهاند» به ولايت ما .
اى على! اگر ما نبوديم ، خدا ، آدم و حوّا و بهشت و دوزخ و آسمان و زمين را نمىآفريد . چگونه ما برتر از فرشتگان نباشيم ، در حالى كه ما در يكتاپرستى و شناخت پروردگارمان و تسبيح و تقديس و تهليل او بر آنها پيشى گرفتيم؟ زيرا نخستين چيزى كه خدا آفريد ، ارواح ما بود و ما را به توحيد و تمجيد خويش گويا ساخت . سپس فرشتگان را آفريد و آنها چون ارواح ما را نورى واحد ديدند ، مقام ما را باعظمت يافتند و ما تسبيح گفتيم تا فرشتگان بدانند كه ما ، موجوداتى مخلوق هستيم و خداوند ، منزّه از صفات ماست . پس با تسبيح ما ، فرشتگان ، تسبيح گفتند و خداوند را از صفات ما منزّه شمردند ، چون بزرگى شأن ما را مشاهده كردند . ما "لا إله إلّا اللَّه" گفتيم تا فرشتگان بدانند كه خدايى جز اللَّه نيست و ما بنده هستيم ، نه خدايانى كه بايد در كنار او يا بدون او پرستش شويم . پس فرشتگان هم "لا إله إلّا اللَّه" گفتند . چون بزرگى جايگاه ما را ديدند ، خدا را به بزرگى ياد كرديم [و تكبير گفتيم] تا فرشتگان بدانند خدا ، بزرگتر از آن است كه به او دسترس يافت و اوست كه بزرگْ جايگاه است ، چون عزّت و قدرتى را كه خدا به ما داده بود ، مشاهده كردند . ما "لا حول ولا قوّة إلّا باللَّه" گفتيم تا فرشتگان بدانند كه هر نيرو و توانى هست ، به واسطه خداست و فرشتگان هم گفتند : "لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه" . چون نعمت وجوب اطاعت از ما را كه خداوند به ما ارزانى و برايمان مقرّر داشته است ، مشاهده كردند ، ما "الحمد للَّه" گفتيم تا فرشتگان بدانند كه حمد بر نعمتهايش ، حقّ خداوند متعال بر گردن ماست و فرشتگان هم گفتند : "الحمد للَّه" . بنا بر اين ، فرشتگان به واسطه ما به شناخت يگانگى خداوند متعال و تسبيح و تهليل و حمدگويى او راه يافتند .
سپس خداوند متعال ، آدم عليه السلام را آفريد و ما را در پشتِ او قرار داد و براى بزرگداشت و احترام ما به فرشتگان، دستور داد برآدم عليه السلام سجده كنند. سجده آنها براى خداى عزّ و جلّ عبادت بود و براى آدم عليه السلام گراميداشت و اطاعت ، چون ما در پشتِ او بوديم . پس چگونه ما برتر از فرشتگان نباشيم با آن كه همه آنها در برابر آدم عليه السلام سجده كردند؟
چون به آسمان برده شدم ، جبرئيل عليه السلام اذان و اقامه گفت و هر يك از بندهاى آنها را دو بار تكرار كرد . سپس به من گفت : [براى نماز] جلو بِايست ، اى محمّد!
من گفتم : اى جبرئيل! بر تو پيشى بگيرم؟
گفت : آرى ؛ چون خداوند - تبارك و تعالى - پيامبرانش ، بويژه تو را بر همه فرشتگانش برترى داده است .
پس من جلو ايستادم و با ايشان ، نماز خواندم ، و بدين ، فخر نمىفروشم . چون به پردههاى نور رسيدم ، جبرئيل عليه السلام به من گفت : پيش برو ، اى محمّد! و خودش با من نيامد .
گفتم : اى جبرئيل! در چنين جايى مرا تنها مىگذارى؟
گفت : اى محمّد! آخرين مرزى كه خداوند عزّ و جلّ براى من نهاده ، تا بدين جاست . اگر از آن فراتر بروم ، به سبب گذشتن از مرزهاى پروردگارم كه شكوهمند است ، بالهايم مىسوزد .
پس مرا به زور در [عالم] نور راند و تا آن جا كه خدا خواست ، به بلنداى مُلك او رسيدم . در اين هنگام ، ندا آمد كه : "اى محمّد!" .
گفتم : بله بله با همه وجود در خدمتم ، اى پروردگار من! گوش به فرمانم ، اى پرشُكوه بلندمرتبه!
ندا آمد كه : "اى محمّد! تو بنده منى و من ، پروردگار تو هستم . پس فقط مرا بندگى كن و تنها بر من ، توكّل نما ، كه تو نور من در ميان بندگانم و فرستاده من به سوى آفريدگانم و حجّت من بر مردمانم هستى . بهشتم را فقط براى تو و پيروان تو آفريدهام و آتشم را تنها براى آن كه تو را نافرمانى كند . كرامتم را براى اوصياى تو واجب ساختم و ثوابم را براى شيعيانت" .
گفتم : بار خدايا! اوصياى من ، كياناند؟
ندا رسيد كه : "اى محمّد! نام اوصياى تو بر پايه عرش ، نوشته شده است" .
من در حالى كه در برابر پروردگارم قرار داشتم ، به پايه عرش نگريستم و دوازده نور ديدم كه در هر نور ، سطرى سبز رنگ بود و نام هر وصى از اوصياى من بر آن نوشته شده بود . نخستين آنها ، على بن ابى طالب و آخرين ايشان ، مهدى امّتم بود .
گفتم : بار خدايا! اينان ، اوصياى من پس از مناند؟
ندا رسيد كه : "اى محمّد! اينان ، اوليا ، دوستان ، برگزيدگان و حجّتهاى من بر آفريدگانم ، پس از تو هستند و ايشاناند اوصيا و جانشينان تو و بهترينِ خلقم پس از تو . به عزّت و جلالم سوگند كه به وسيله آنها ، دينم را پيروز مىگردانم و سخنم را بر فراز مىنشانم و به وسيله آخرينِ آنها ، زمين را از دشمنانم پاكسازى مىكنم و او را بر خاور و باخترِ زمين ، سلطنت مىدهم و بادها را به فرمان او در مىآورم و گردنكشان را رام او مىسازم و او را بر آسمانها مسلّط مىكنم و با لشكريانم ، يارىاش مىدهم و با فرشتگانم ، مددش مىرسانم تا دعوت مرا آشكار [و عالمگير ]نمايد و خلايق را بر يكتاپرستى من ، گِرد آورد . سپس فرمانروايىاش را دوام خواهم داد و روزگار را ميان دوستانم تا روز قيامت مىچرخانم"» .