۳۱۶. عيون أخبار الرضا عليه السلام - به نقل از صفوان بن يحيى - : ابو قُرّه ، دوست جاثَليق ، از من خواست كه او را خدمت امام رضا عليه السلام ببرم . من در اين باره ، از ايشان اجازه خواستم . فرمود : «او را بياور» . چون بر امام عليه السلام وارد شد ، فرش زير پاى ايشان را بوسيد و گفت : وظيفه دينى ما اين است كه با بزرگان زمان خود ، چنين رفتار كنيم .
سپس افزود : به سلامت باشى! چه مىگويى در باره فرقهاى كه ادّعايى دارند و فرقهاى ديگر كه عادلاند و بر حقّانيت آن فرقه در ادّعايشان ، گواهى مىدهند؟
فرمود : «ادّعايشان ثابت است» . ابو قُرّه گفت : فرقهاى ديگر ، ادّعايى دارند ؛ امّا [براى اثبات ادّعايشان ،] شاهدى از غير خودشان ، پيدا نمىكنند .
فرمود : «ادّعايشان مردود است» .
ابو قُرّه گفت : ما ادّعا مىكنيم كه عيسى ، روح خدا و كلمه اوست كه آن را [در رحِم مريم ]قرار داد ، و مسلمانان ، در اين ادّعا با ما موافقاند و مسلمانان ، ادّعا مىكنند كه محمّد ، پيامبر است ؛ ولى ما با اين ادّعاى آنها ، موافقت نداريم . بديهى است كه آنچه همه ما بر آن اجماع داريم ، بر آنچه در آن اختلاف داريم ، برترى دارد .
امام رضا عليه السلام فرمود : «نام تو چيست؟» .
گفت : يوحنّا .
فرمود : «اى يوحنّا! ما به آن عيسى بن مريم عليه السلام و روح خدا و كلمه او ايمان داريم كه به محمّد ، ايمان داشت و مژده آمدن او را مىداد و خود را بنده و مربوب مىدانست . اگر عيسايى كه تو او را روح و كلمه خدا مىدانى ، همانى نيست كه به محمّد صلى اللّه عليه و آله ايمان داشته و به ظهور او بشارت داده و به بنده بودن خود و ربوبيّت خداوند عزّ و جلّ اقرار داشته است ، ما از او بيزاريم . پس كجا اجماع داريم؟» .
ابو قُرّه برخاست و به صفوان بن يحيى گفت : برخيز كه اين مجلس ، به ما سودى نبخشيد!