۵ / ۹
داوود عليه السلام
۳۰۲. امام رضا عليه السلام : «سكينه» ، بادى از بهشت بود كه چهرهاى چون چهره انسان داشت. هر گاه صندوق ميان صفوف مؤمنان و كافران گذاشته مىشد، اگر كسى از آن جلو مىزد ، بر نمىگشت تا اين كه يا كشته شود يا پيروز گردد و هر كه از آن باز مىمانْد ، كافر مىشد و رهبر ، او را مىكُشت. پس خداوند به پيامبرشان وحى كرد كه جالوت را كسى مىكُشد كه زره موسى عليه السلام بر تن او راست آيد و او ، مردى است از فرزندان لاوى بن يعقوب عليه السلام به نام داوود بن آسى. آسى ، چوپان بود و ده پسر داشت كه كوچكترينِ آنان داوود عليه السلام بود. هنگامى كه طالوت به سوى بنى اسرائيل فرستاده شد و آنها را براى جنگ با جالوت فرا خوانْد، به آسى نيز پيغام داد كه فرزندانت را حاضر كن. چون حاضر شدند، يكايكِ آنان را پيش خواند و زره موسى عليه السلام را بر تنشان پوشانْد. براى برخى بلند بود و براى برخى ديگر كوتاه. لذا به آسى گفت: آيا پسر ديگرى هم دارى؟ پاسخ داد: آرى . كوچكترينشان را در رمه گوسفندان گذاشتهام تا آنها را بچرانَد. طالوت ، او را خواست. در راه كه مىآمد ، با خود فلاخنى داشت. در راه ، سه پاره سنگ به او ندا دادند كه: اى داوود! ما را برگير. او نيز آنها را در توبرهاش نهاد. داوود عليه السلام ، مردى دلاور و نيرومند بود . چون نزد طالوت آمد، وى زره موسى عليه السلام را به او پوشانْد و ديد كه اندازه اوست. پس طالوت با سپاهيان ، بيرون شد. پيامبرشان به آنان گفت: اى بنى اسرائيل! «خداوند ، شما را در اين بيابان به نهرى مىآزمايد». هر كس از آن نهر بياشامد ، از حزب خدا نيست و هر كه از آن نياشامد و تنها مُشتى آب از آن بردارد، از حزب خداست.
چون بنى اسرائيل به نهر رسيدند، خداوند آزادشان گذاشت تا هر يك از آنان ، مُشتى آب بردارد؛ امّا «جز اندكى از ايشان، بقيّه از آن نهر نوشيدند». تعداد كسانى كه آب نوشيدند ، شصت هزار نفر بودند و اين، همچنان كه خداوند فرموده، امتحانى بود كه بنى اسرائيل با آن ، آزمايش شدند.