473
حکمت‌ نامه رضوی جلد اول

حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
472

گفتارى درباره «داستان خضر»

علّامه طباطبايى در گفتارى درباره «داستان خضر عليه السلام » مى‏نويسد : در قرآن از خضر عليه السلام جز در داستان سفر موسى عليه السلام به مجمع البحرين، در جاى ديگرى ياد نشده و از مجموع اوصاف او تنها همين را فرموده است كه: «پس، بنده‏اى از بندگان ما را يافتند كه از جانب خود به او رحمتى عطا كرده و از نزد خود ، به او دانشى آموخته بوديم».
از روايات نبوى يا رواياتى كه از طريق ائمّه اهل بيت عليهم السلام درباره داستان خضر عليه السلام آمده نيز ، مطالبى به دست مى‏آيد. مثلاً در روايت محمّد بن عماره از امام صادق عليه السلام آمده است كه خضر صلى اللّه عليه و آله پيامبرى مرسل بود كه خداوند - تبارك و تعالى - او را به سوى قومش فرستاد و او مردم را به سوى توحيد و اقرار به انبيا و فرستادگان خدا و كتاب‏هاى او فرا خواند و معجزه‏اش اين بود كه روى هر چوب خشك يا زمين بى‏علفى مى‏نشست، سبز مى‏شد. از اين رو، «خضر» ناميده شد و نام اصليش تاليا بن مالك بن عامر بن ارفخشد بن سام بن نوح است... تا آخر حديث.
مؤيّد اين حديث در علّت نام‏گذارى او به خضر، مطلبى است كه در الدُّرّ المنثور ، به نقل از عدّه‏اى از صاحبان كتب حديثى، از ابن عبّاس و ابو هريره از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمود: «خضر را بدين جهت خضر ناميدند كه بر پوستى سفيد ، نماز گزارد و آن پوست ، سبز شد» .
در برخى اخبار، مانند روايتى كه عيّاشى از بُريد از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام نقل كرده، آمده است كه خضر عليه السلام و ذو القرنين ، دو مرد عالِم بودند و پيامبر نبودند؛ امّا آياتى كه در باره داستان خضر عليه السلام با موسى عليه السلام نازل شده ، خالى از اين ظهور نيست كه وى ، پيامبر بوده است. چگونه مى‏توان گفت پيامبر نبوده، در حالى كه در آن آيات آمده كه بر او ، حكم نازل شده است؟
از اخبار پراكنده اى كه از ائمّه اهل بيت عليهم السلام رسيده، بر مى‏آيد كه خضر عليه السلام زنده است و هنوز از دنيا نرفته است. البتّه براى خداوند ، كارى ندارد كه به بنده‏اى از بندگان خود ، عمرى طولانى دهد و تا مدّتى طولانى زنده‏اش نگه دارد. برهان عقلى هم بر محال بودن اين امر نداريم.
در برخى روايات اهل سنّت، علّت اين طول عمر چنين ذكر شده كه وى ، فرزند بلافصل آدم عليه السلام است و اجلش به تأخير افتاده است تا دجّال را تكذيب كند. در بعضى ديگر ، آمده است كه آدم عليه السلام دعا كرد كه او تا روز قيامت ، زنده بماند. در تعدادى از روايات شيعه و سنّى، آمده است كه وى از آب چشمه حيات كه در دل تاريكى‏هاست ، نوشيد؛ چه آن كه خضر عليه السلام در پيشاپيش لشكر ذو القرنين كه در طلب آب حيات بود، قرار داشت و آن، روزىِ خضر عليه السلام شد و روزىِ ذوالقرنين نشد. اين روايات و امثال اينها، رواياتى آحاد و غير قطعى هستند و از قرآن يا سنّت يقينى يا عقل، دليلى بر درستى آنها وجود ندارد.
در باره خضر عليه السلام ، داستان‏ها و حكايت‏ها و همچنين روايات فراوانى وجود دارد كه هيچ خردمندى به آنها اعتماد و تكيه نمى‏كند؛ مانند روايت خصيف كه مى‏گويد: چهار نفر از پيامبران زنده‏اند: دو نفر آنان، يعنى عيسى عليه السلام و ادريس عليه السلام در آسمان‏اند و دو نفر ديگر، يعنى خضر عليه السلام و الياس عليه السلام در روى زمين هستند. خضر عليه السلام در دريا به سر مى‏برد و الياس عليه السلام در خشكى.
همچنين در روايت عقيلى از كعب ، آمده است: خضر عليه السلام در ميان درياى بالا و درياى پايين، روى منبرى قرار دارد و حيوانات دريايى دستور دارند كه به حرف او گوش دهند و فرمان‏بُردارش باشند و همه روزه ، صبح و شام ، ارواح به وى عرضه مى‏شوند.
نيز در روايت كعب الأحبار آمده است كه خضر پسر عاميل ، با عدّه‏اى از ياران خود بر كشتى نشست تا به درياى هند، يعنى همان درياى چين، رسيد و به ياران خود گفت: «اى ياران! مرا به سوى دريا سرازير كنيد». آنان، چند شبانه‏روز او را به سوى دريا سرازير كردند. سپس بالا آمد. گفتند: اى خضر! چه ديدى؟ خداوند تو را كرامت فرمود و جان تو را در اين درياى ژرف، حفظ كرد. خضر عليه السلام گفت: «يكى از فرشتگان، نزد من آمد و گفت: اى آدمى‏زاده خطاكار! از كجا مى‏آيى و به كجا مى‏روى؟ گفتم: مى‏خواهم تهِ اين دريا را ببينم. به من گفت: چگونه مى‏توانى به تهِ آن برسى؟ از زمان داوود عليه السلام مردى به دريا افكنده شده، ولى هنوز به يكْ‏سوم عمق آن نرسيده است با اين كه از آن زمان ، سيصد سال مى‏گذرد» . روايات ديگرى نيز از اين قبيل هست كه شامل داستان‏ها و حكايت‏هاى نادر است .۱

1.تفسير الميزان : ج ۱۳ ص ۳۵۲ - ۳۵۳ .

  • نام منبع :
    حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 44517
صفحه از 584
پرینت  ارسال به