ب - تعقيب موسى عليه السلام از سوى فرعون
۲۹۳. الاختصاص- به نقل از عبد اللَّه بن جُندب از امام رضا عليه السلام - : مقدّمه لشكر فرعون را هشتصد هزار و مؤخّرهاش را يك ميليون نفر تشكيل مىدادند. چون موسى عليه السلام به سوى دريا حركت كرد ، فرعون و سپاهيانش او را دنبال كردند. اسب فرعون ، ترسيد كه به دريا بزند. جبرئيل عليه السلام به صورت ماديانى برايش ظاهر شد. اسب فرعون با ديدن آن ماديان به دنبالش حركت كرد و فرعون و يارانش ، وارد دريا شدند و غرق گشتند.
ج - گاو بنى اسرائيل
۲۹۴. امام رضا عليه السلام : مردى از بنى اسرائيل، يكى از خويشان خود را كُشت و جسدش را بر سرِ راه برترينِ خاندان بنى اسرائيل افكند. سپس به خونخواهىاش آمد. به موسى عليه السلام گفتند: فلان خاندان، فلانى را كشتهاند. ما را از قاتلش آگاه كن.
فرمود: «ماده گاوى برايم بياوريد». «گفتند: آيا ما را به ريشخند مىگيرى؟ فرمود: «به خدا پناه مىبرم از اين كه از نادانان باشم»». اگر آنان هر ماده گاوى را مىآوردند، كفايتشان مىكرد؛ ولى سخت گرفتند. خدا هم بر آنان سخت گرفت.
«گفتند: پروردگار خود را بخوان تا براى ما روشن كند كه آن [ماده گاو] چگونه است. گفت: خداوند مىفرمايد: «آن، ماده گاوى است ، نه پير و از كار افتاده و نه تازه سال، ميان اين دو»» ؛ يعنى نه خردسال و نه بزرگسال. اگر آنان هر گاوى را مىآوردند، كفايتشان مىكرد؛ ولى سخت گرفتند. خدا هم بر آنان سخت گرفت.
«گفتند: پروردگارت را بخوان تا براى ما روشن كند كه رنگش چگونه است؟ گفت: خداوند مىفرمايد: «آن، ماده گاوى است زرد روشن كه رنگش مايه سُرور بينندگان مىگردد»». اگر آنها هر گاوى را مىآوردند، كفايتشان مىكرد؛ ولى سخت گرفتند. خدا هم بر آنها سخت گرفت.
«گفتند: پروردگارت را بخوان تا براى ما روشن كند كه آن ، چگونه گاوى باشد؟ ماده گاو بر ما مشتبه شده است و بى گمان، اگر خدا بخواهد، ما رهيافتگانيم. گفت: خداوند مىفرمايد: «آن، ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم بزند، و نه كشتزار را آبيارى كند. سالم است و هيچ لكّه اى در آن نيست». گفتند: اكنون، حقّ مطلب را آوردى».
پس به جستجويش پرداختند و آن را نزد جوانى از بنى اسرائيل يافتند. جوان گفت: آن را نمىفروشم، جز در برابر آن كه پوستش را پُر از طلا كنيد.
پس نزد موسى عليه السلام آمدند و مطلب را برايش گفتند. فرمود: «آن را بخريد».
آن را خريدند و آوردند. وى فرمان داد تا ذبحش كنند. سپس دستور داد كه با دُم آن به جسد مُرده بزنند. چون چنين كردند، مقتول زنده شد و گفت: اى پيامبر خدا! پسرعمويم مرا كشته است، نه كسى كه متّهم به قتل من شده است.
بدين وسيله، قاتلش را شناختند.
سپس پيامبر خدا، موسى بن عمران عليه السلام ، به يكى از يارانش فرمود: «اين ماده گاو، داستانى دارد».
وى گفت: آن چيست؟
فرمود: «جوانى از بنى اسرائيل ، نسبت به پدرش مهربان و نيكوكار بود. روزى گوسالهاى يك ساله خريد و نزد پدرش آمد [تا بهاى آن را بپردازد] ؛ ولى كليدها[ى گاوصندوق] را زير سرِ پدرش ديد و چون بيدار كردن او را ناخوش داشت، از خريد آن ، منصرف شد. سپس پدرش بيدار شد و پسر، او را آگاه كرد. پدرش گفت: آفرين! اين ماده گاو را به جاى آنچه از دستت رفته است، بگير».
سپس پيامبر خدا، موسى بن عمران عليه السلام ، به صحابىاش فرمود: «بنگريد كه نيكى با اهلش چه مىكند!».