فصل پنجم : گزيدهاى از اخبار ، داستانها و روايات پيامبران
۵ / ۱
آدم عليه السلام
الف - درخت ممنوع
۲۷۲. عيون أخبار الرضا عليه السلام - به نقل از عبد السلام بن صالح هروى - : به امام رضا عليه السلام گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! به من بگو آن درختى كه آدم و حوّا از آن خوردند، چه بوده است؟ زيرا مردم در اين باره اختلاف نظر دارند . برخى روايت مىكنند كه گندم بوده، برخى روايت مىكنند كه انگور بوده و برخى روايت مىكنند كه درخت حسد بوده است!
فرمود: «همه اينها درست است».
گفتم : معناى اين وجوه گوناگون چيست؟
فرمود: «اى ابو صلت! درخت بهشت ، ميوههاى گوناگون دارد. آن ، درخت گندم بود كه انگور نيز داشت. درخت بهشت ، مانند درخت دنيا نيست [كه هر درختى ميوهاى خاص داشته باشد]. هنگامى كه خداوند متعال ، آدم عليه السلام را به مسجود فرشتگان ساختن و رفتن به بهشت گرامى داشت، آدم عليه السلام در دلش گفت: آيا خدا بشرى برتر از من آفريده است؟! خداى عزّ و جلّ از آنچه در دلِ آدم عليه السلام گذشت، آگاه شد و به او ندا داد كه: «اى آدم! سرت را بلند كن و بر پايه عرشم بنگر» . آدم عليه السلام سرش را بلند كرد و به پايه عرش نگريست . ديد بر آن نوشته است: «خدايى جز اللَّه نيست، محمّد ، فرستاده خداست... على بن ابى طالب ، امير المؤمنين است و همسرش فاطمه ، بانوى بانوان جهانيان است، و حسن و حسين ، سروَر جوانان بهشتىاند». آدم عليه السلام گفت: خداوندا! اينان كيستند؟ خداى عزّ و جلّ فرمود: «اينها از نسل تو هستند. اينها از تو و از همه آفريدگانم برترند. اگر اينها نبودند ، من نه تو را آفريده بودم، نه بهشت و دوزخ را و نه آسمان و زمين را. پس مبادا به آنان با ديده حسد بنگرى كه تو را از جوار خود ، بيرون خواهم كرد» . امّا آدم عليه السلام به آنان با ديده حسد نگريست و مقام و منزلت ايشان را تمنّا كرد و در نتيجه ، شيطان بر او مسلّط گشت تا جايى كه از درختى كه از آن نهى شده بود، خورد . بر حوّا نيز به اين سبب كه به فاطمه عليها السلام به ديده حسادت نگريست، مسلّط شد و او نيز مانند آدم عليه السلام از درخت خورد و خداى عزّ و جلّ هر دوى آنها را از بهشتش بيرون كرد و آنها را از جوار خود به زمين فرو فرستاد .۱