سه . نظريّه «نه جبر و نه تفويض»
امامانِ اهل بيت عليهم السلام ضمن ردّ نظريّه جبر و نظريّه تفويض ، نظريّه صحيح را «جايگاهى ميان جبر و تفويض» دانستهاند . امام صادق عليه السلام در حديثى مىفرمايد :
لا جَبرَ وَلا قَدَرَ وَلَكِن مَنزِلَةٌ بَينَهُما .۱
نه جبر است و نه قدر ؛ بلكه جايگاهى ميان اين دو است .
بر اساس اين نظريّه ، انسانها مجبور نيستند (چرا كه داراى قدرت و اختيارند) و از سوى ديگر ، كارها به طور مطلق ، به انسانها تفويض نشده است (چرا كه خداوند نيز نسبت به مقدورات انسانها قادر است) ؛ بلكه مالكيّت انسان در طول مالكيّت خداست و خداوند عزّ و جلّ به داشتن قدرت، مالكتر و تواناتر است . از اين رو ، هر لحظه كه بخواهد ، مىتواند از به كار گرفته شدن قدرت به وسيله انسان يا تأثير قدرتِ اعطا شده به او جلوگيرى كند و يا اصل قدرت را از انسان، سلب نمايد. در احاديث آمده است :
هُوَ ... القادِرُ عَلى ما أَقدَرَهُم عَلَيهِ .۲
اوست .. . توانايى كه آنان را بر انجام دادن آن توانمند كرده است .چكيده بررسى ، اين كه : بنا بر نظريّه «نه جبر و نه تفويض» ، هم آزادى و اختيار انسان - كه امرى بديهى و وجدانى است - پذيرفته مىشود (كه بر اين مبنا عدل خداوند ، نبوّت انبيا ، معاد و تكليف، معقول و منطقىاند) و هم قلمرو قدرت و سلطنت خداوند عزّ و جلّ محدود نمىگردد . بر اين اساس ، دلايل بطلان نظريّههاى جبر و تفويض، دليل اثبات نظريّه «نه جبر و نه تفويض» نيز هستند .