361
حکمت‌ نامه رضوی جلد اول

دو . نظريّه تفويض‏

تفويض در لغت ، به معناى واگذار كردن و تسليم كردن امرى به ديگرى است و در احاديث و علم كلام ، معانى متعدّدى دارد. در اين جا ابتدا به اين معانى اشاره مى‏كنيم و پس از آن ، معناى مورد بحث در مسئله جبر و اختيار را توضيح خواهيم داد .

معانى تفويض‏

واژه «تفويض» در قرآن ، احاديث و اصطلاح علما ، كاربردهاى مختلفى دارد ، مانند :
۱ . تفويض اخلاقى، يعنى انسان ، امور مربوط به خدا را به خدا واگذار كند و در كارها بر او توكّل نمايد .
۲ . تفويض تشريعى (اباحيگرى) ، بدين معنا كه خداوند ، تكليفى بر انسان مقرّر نكرده و تشريع را به خودِ او واگذار نموده است .
۳ . تفويض بخشى از امور دينى از جانب خدا به انبيا يا اوصياى آنان .
۴ . تفويض تكوينى، به معناى واگذار كردن آفرينش و يا تدبير امور مخلوقات به انبيا و يا اوصياى آنان .
۵ . تفويض تفسيرِ شمارى از صفات خداوند (مانند صفات خبرى‏۱) به او .
گفتنى است كه در اين جا ، صحّت و بطلان هيچ يك از اين معانى را بررسى نمى‏كنيم .
۶ . تفويض در مقابل جبر، يعنى واگذارى افعال انسان به طور مطلق به خود او .
بر اساس نظريّه تفويض - كه مقابل نظريّه جبر است - انسان در محدوده افعال تفويض‏شده به او ، اصل «توانايى انجام دادن امور» را از خدا دريافت كرده است و پس از اين دريافت، او خود در افعال خويش استقلال دارد و تحقّق اين افعال ، منوط به اذن و اجازه تكوينى خدا نيست ؛ بلكه خداوند نسبت به اين افعال ، فاقد قدرت و توانايى است .
اين نظريّه در تاريخ علم كلام و فرق و مذاهب ، به دو گروه نسبت داده شده است :
گروه اوّل ، قَدَريانِ نخستين هستند كه در رأس آنها ، معبد جُهَنى و غيلان دمشقى قرار دارند . البتّه اسناد تاريخى و حديثى ، مفوّضه بودن اين گروه را اثبات نمى‏كنند ؛ امّا در كتاب‏هاى فرق و مذاهب ، عقيده تفويض و نفى قضا و قدر الهى ، به اين گروه نسبت داده شده است .۲ از آن جا كه كتاب‏هاى اين متكلّمان در دست نيست، نمى‏توان در اين باره قضاوت قطعى نمود .
گروه دوم ، معتزله هستند . اين گروه نيز خود را مفوّضه يا قَدَرى نمى‏دانند . متكلّمان اماميّه نيز معمولاً معتزله را طرفداران اختيار و هم‏رأى با اماميّه مى‏دانند ؛۳ امّا لازمه برخى عقايد معتزله ، تفويض است .
قاضى عبد الجبّار معتزلى ، فصل مستقل و مبسوطى از كتاب المغنى را به عنوان «فى استحالة مقدور لقادرين أو لقدرتين» اختصاص داده و دلايل متعدّدى بر اين نظريّه اقامه كرده است . وى از استادانش (ابو على جبّايى و ابو هاشم جبّايى) نيز مطالبى در تأييد اين نظريّه نقل نموده است .
بر اساس اين نظريّه ، خداوند بر افعال انسان ، قدرت ندارد ؛ چرا كه انسان بر افعال اختيارى خويش قدرت دارد . در نتيجه اگر خداوند نيز به اين افعالْ قادر باشد، تعلّق دو قادر بر يك مقدور پيش مى‏آيد ، كه محال است .
لازمه اين نظريّه ، عجز و ضعف خدا و محدود شدن سلطنت اوست ؛ چرا كه بر اساس اين نظريّه ، خداوند بر افعال اختيارى انسان‏ها سلطنت ندارد و عاجز از اين است كه جلوى صدور فعل انسان‏ها را بگيرد ، در حالى كه محدوديت و عجز و ضعف ، از ويژگى‏هاى مخلوق است و نمى‏توان اين صفات را به خالق نسبت داد. امام باقر عليه السلام در رابطه با بطلان نظريّه تفويض (در كنار بطلان نظريّه جبر) مى‏فرمايد :
لَم يُفَوِّض الأَمرَ إِلى خَلقِهِ وَهناً مِنهُ وَضَعفاً ، وَلا أَجبَرَهُم عَلى مَعاصيهِ ظُلماً .۴
خداوند از روى سستى و ناتوانى ، كار را به آفريده‏اش نسپرده و آنها را از روى ستم ، به گناهان وا نداشته است .
نقل شده است كه شخصى قَدَرى ، وارد شام شد و مردم از مناظره با او در ماندند . عبد الملك بن مروان از والى مدينه خواست تا امام باقر عليه السلام را براى مناظره با او به شام بفرستد. امام باقر عليه السلام فرزند خود ، امام صادق عليه السلام ، را براى مناظره فرستادند . قَدَرى به امام صادق عليه السلام گفت : هر چه مى‏خواهى بپرس . و امام عليه السلام فرمود : «سوره حمد را بخوان» .
آن شخص شروع به خواندن سوره حمد كرد تا آن كه به آيه: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ؛ تنها تو را مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏خواهيم» رسيد . در اين هنگام ، امام عليه السلام به او فرمود :
قِف . مَن تَستَعينُ وَما حاجَتُكَ إِلى المَعونَةِ؟ إِنَّ الأَمرَ إِلَيكَ .۵درنگ كن . از چه كسى كمك مى‏خواهى و چه نيازى به كمك دارى؟ كار ، كه به تو واگذار شده است .
قَدَرى در پاسخ فرو ماند و بُهت‏زده ، سكوت اختيار كرد .
گفتنى است كه معتزله بر اساس همان ادلّه‏اى كه در ردّ نظريّه جبر گفته شد، اختيار انسان را مى‏پذيرند ؛ امّا چنان كه ديديم ، اختيارشان سر از تفويض در مى‏آورد . در نظريّه «چيزى بين جبر و تفويض» ضمن اثبات اختيار، تفويض نيز رد مى‏شود .

1.صفات خبرى ، صفاتى هستند كه در قرآن و احاديث به خداوند ، نسبت داده شده‏اند ؛ ولى اثبات اين صفات براى خدا از طريق عقل ، امكان‏پذير نيست ، مانند : داشتن چهره و دست . برخى از اهل حديث (مانند مالك بن انس و نيز ماتِريدى) ، معتقد به اين معنا از تفويض بوده‏اند (ر . ك : الملل و النحل : ج ۱ ص ۸۵ و التوحيد : ص ۷۴) .

2.آشنايى با فرق و مذاهب اسلامى : ج ۶ ص ۴۵ .

3.نهج الحقّ و كشف الصدق : ص ۱۰۱، أنوار الملكوت فى شرح الياقوت : ص ۱۱۰، كشف المراد : ص ۳۰۸، النافع يوم الحشر : ص ۲۷ و ۱۵۶، أوائل المقالات : ص ۱۵ .

4.بحار الأنوار : ج ۵ ص ۱۷ .

5.تفسير العيّاشي : ج ۱ ص ۲۳ ح ۲۴ ، بحار الأنوار : ج ۵ ص ۵۵ ح ۹۸ .


حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
360

۳ . مردود بودن نفى حسن و قبح عقلى و آموزه‏هاى دينى‏

نظريّه جبر، علاوه بر اين كه با عدل خداوند منافات دارد، حكمت نبوّت، امامت، معاد و نيز همه آموزه‏هاى دينى و حسن و قبح عقلى را نفى مى‏نمايد ؛ چرا كه انسان مجبور ، همچون حيوانات و جمادات خواهد بود و در مورد اين موجودات نمى‏توان سخن از مسئوليت و تكليف و شريعت و معاد و ديگر آموزه‏هاى دينى به ميان آورد .
بنا بر اين ، دلايلى كه آموزه‏هاى يادشده را اثبات مى‏كنند ، همگى دلايل ردّ نظريّه جبر نيز هستند .

  • نام منبع :
    حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 44509
صفحه از 584
پرینت  ارسال به