355
حکمت‌ نامه رضوی جلد اول

همه چيز از جمله افعال اختيارى انسان ، مخلوق خدايند. ابو الحسن اشعرى (پايه گذار نظريّه اشاعره) مى‏گويد :
هيچ كننده‏اى ، حقيقتاً جز خداوند براى آن نيست .۱
وى براى اين كه از جبر ، رهايى يابد و براى انسان ، نقشى در نظر بگيرد ، «نظريّه كسب» را مطرح مى‏كند. به اعتقاد او فقط قدرت قديم ، در خلق و ايجاد فعل ، مؤثّر است و اين قدرت ، از آنِ خداست ؛ امّا انسان نيز از قدرت حادث ، برخوردار است و اثر قدرت حادث ، احساس آزادى و اختيار است ، نه انجام دادن كار .
مقصود از «كسب» ، مقارنت ايجاد فعل در انسان با ايجاد قدرت حادث در انسان است ؛ امّا از آن جا كه هم فعل و هم قدرت حادث ، هر دو ، به وسيله خدا انجام مى‏پذيرند ، «كسب» نيز مخلوق خدا خواهد بود . وى مى‏گويد :
اگر كسى بگويد : «چرا شما مى‏پنداريد كه دستاورد بندگان ، آفريده خداوند والاست؟»، به او گفته مى‏شود : اين را از اين رو گفتيم كه خداوند متعال گفته است : «و خداوند ، شما و كردارتان را آفريده است»۲ .۳
بنا بر اين ، اشاعره انسان را داراى قدرت حادثى مى‏دانند كه اثرى در ايجاد فعل ندارد، و اين ، همان نظريّه جبرگرايى ميانه است .
دليل اين كه اشاعره ، «كسب» را به انسان نسبت مى‏دهند ، اين است كه فعل و قدرت حادث ، در وجود انسانْ حادث مى‏شود، همان طور كه به چيزى كه حركتْ در آن حلول كرده، متحرّك مى‏گويند .۴

1.اللمع : ص ۳۹ .

2.صافّات : آيه ۹۶ .

3.اللمع : ص ۴۰ .

4.ر.ك : اللمع : ص ۳۷ .


حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
354

جمادات نسبت داده مى‏شوند، چنان كه گفته مى‏شود: «درخت، ميوه داد»، «آب، جارى شد»، «سنگ، تكان خورد»، «خورشيد، طلوع كرد و غروب كرد»، «آسمان، ابرى شد و باريد»، «زمين، لرزشى كرد و روييد» و مانند اينها. ثواب و عقاب، جبر است ، چنان كه همه افعالْ جبرند... وقتى جبرْ ثابت شد ، تكليف نيز جبر مى‏شود.۱
يكى از جريان‏هاى مهمّ اعتقادى در اسلام ، اهل حديث هستند . اينان ، خود را جبرى نمى‏دانند؛ امّا لازمه سخنانشان جبر است . احمد بن حنبل در اعتقادنامه خود مى‏گويد :
خداوند ، حكمش را بر بندگان ، جارى ساخت و آنان نمى‏توانند از حكم او بيرون بروند ؛ بلكه همگى به همان سمتى در حركت‏اند كه برايشان قرار داده است . و ناگزير در همانى قرار دارند كه برايشان مقدر كرده است . و آن ، عين دادگرى خداوند عزّ و جلّ است . زنا ، دزدى ، مى‏گسارى ، آدم‏كشى ، حرامخوارى ، شرك به خداوند عزّ و جلّ ، و گناهان و نافرمانى‏ها، همگى با قضا و قدر خدا هستند، بى‏آن كه كسى را بر خدا حجتى باشد . بلكه خداوند بر بندگانش ، حجّت رسا دارد و «از آنچه مى‏كند ، پرسيده نمى‏شود و آنان مورد پرسش قرار مى‏گيرند» ... . هر كس بپندارد كه خداوند عزّ و جلّ براى بندگانى كه نافرمانى مى‏كنند ، خير و طاعتْ خواسته و بندگان هم براى خودشان شر و نافرمانى خواسته‏اند و بر اساس خواستشان عمل مى‏كنند ، پنداشته كه خواست بندگان بر خواست خدا ، برتر است . و كدام افترا بر خدا ، بزرگ‏تر از اين است؟!۲
مصداق بارز «جبرگرايى ميانه» ، اشاعره هستند، هر چند كه آنان خود را جبرى نمى‏دانند . اشاعره ، عموميّت قضا و قدر جبرى در افعال را مى‏پذيرند و قائل‏اند كه

1.الملل و النحل : ج ۱ ص ۸۶ .

2.ر.ك : بحوث فى الملل و النحل : ج ۱ ص ۱۶۱ .

  • نام منبع :
    حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 44617
صفحه از 584
پرینت  ارسال به