«چرا خداوند متعال در اين مورد ، چنين تقديرى دارد و در آن مورد، تقديرى ديگر؟» ، پى بردن به راز قضا و قدر است كه نه تنها مطلوب نيست ، بلكه ممنوع است .
حكمت اين ممنوعيّت نيز اين است كه :
اوّلاً : دستيابى به آن ، عادتاً امكانپذير نيست ، همان گونه كه موسى عليه السلام در جريان مصاحبت با عبد صالح ، نتوانست راز سوراخ كردن كشتى و كشتن پسربچّه و ساختن ديوار به وسيله عبد صالح ، را بفهمد و به همين جهت به او اعتراض كرد ؛ امّا پس از اين كه عبد صالح راز كارهايش را گشود ، متوجّه شد كه حق با او بوده است .۱ از اين رو در احاديث آمده است :
القَدَرُ سِرُّ اللَّهِ ، فَلا تَتَكَلَّفوا عِلمَهُ .۲
قَدَر ، راز خداست . پس با زحمت ، به دنبال آگاهى از آن بر نياييد .
تكلّف ، به معناى به زحمت افتادن است و در اين جا مقصود ، اين است كه راز «قَدَر» ، مسئلهاى است كه حكمت خدا ، آن را مستور داشته است . از اين رو ، انسان براى به دست آوردن آن نبايد خود را به رنج و زحمت بيندازد ؛ چرا كه توفيقى نخواهد داشت . تعبيرهايى مانند : «راهى تاريك» و «دريايى عميق» درباره شناخت راز قَدَر نيز ، به عدم امكان دستيابى انسان به اين راز ، اشاره دارند .
ثانياً : تكامل انسان در سايه اطاعت بى چون و چراى او از خداوند متعال و تسليم بى قيد و شرط او شدن و خشنودى به قضاى اوست و اين هدف، با آگاهى از راز قَدَر ، در تنافى است .
ثالثاً : آگاهى از راز قَدَر ، نه تنها مفيد نيست ، بلكه چه بسا براى بسيارى از افراد ،