قاف و دال و راء ، ريشه صحيح است كه بر مقدار و كنه و پايان چيز دلالت دارد . پس «قدْر» ، يعنى مقدار هر چيز . گفته مىشود : مقدارش چنين است ، يعنى اندازهاش . و همين طور است قَدَر... . قَدْر ، قضاى خداوند درباره مقدار و انتهاى اشياست كه خواسته چنان شوند . قَدَر هم همين طور است .
دو . قضا و قدر ، در قرآن و حديث
قضا و قدر ، در قرآن و حديث ، كاربردهاى متعدّدى دارند . طبق حديثى از امام على عليه السلام ، كلمه «قضاء» در قرآن ، در ده معنا به كار رفته است ؛۱امّا در اين مبحث ، مقصود از «قَدَر» ، هندسه اشيا و اندازه آنها ، و مقصود از «قضا» ، حكم به تحقّق آنهاست .
به سخن ديگر، هر پديده براى تحقّق ، مقدّماتى دارد كه «قَدَر» و «قضا» ، دو مقدّمه مهم و اساسىِ آنها هستند ؛ يكى اندازهگيرى و ديگرى فرمان تحقّق . امام كاظم عليه السلام در تبيين مقدّمه نخست مىفرمايد :
هُوَ الهَندَسَةُ مِنَ الطُّولِ وَالعَرضِ وَالبَقاءِ.۲
[قَدَر،] اندازه در درازا و پهنا و ماندگارى است .
و در حديثى ديگر مىفرمايد :
تَقديرُ الشَّيءِ مِن طولِهِ وَعَرضِهِ .۳
اندازه چيز در درازا و پهناى آن است .
نيز در حديثى از امام رضا عليه السلام آمده است :
هُوَ وَضعُ الحُدودِ مِنَ الآجالِ وَالأَرزاقِ وَالبَقاءِ وَالفَناءِ .۴
[قَدَر،] تعيين حدود اجلها، روزىها و ماندن و فانى شدن است .
بدين سان ، خداوند متعال پيش از انجام دادن هر كار و پديد آوردن هر پديده، نخست ، محدوده وجودى آن را از هر نظر ، معيّن مىكند . آن محدوده ، «قَدَر» و اين عمل ، «تقدير» ناميده مىشود . پس از تقدير ، نوبت به مقدّمه دوم ، يعنى «قضا» مىرسد . امام رضا عليه السلام در تفسير اين مقدّمه در حديثى مىفرمايد :
القَضاءُ : هُوَ الإِبرامُ وَإِقامَةُ العَينِ .۵
قضا ، استوارسازى و به عرصه وجود آوردن است .
در اين مرحله ، خداوند متعال ، آنچه را تقدير كرده ، در خارجْ تحقّق مىدهد . به تعبير ديگر ، وجود عينىِ هر پديده ، در واقع ، استوار نمودنِ وجود تقديرىِ آن است .
بنا بر اين، قَدَر ، بر قضا مقدّم است ، اگر چه در گفتار و نوشتار ، قضا براى سهولت در بهكارگيرى آنها ، مقدّم مىشود .
1.بحار الأنوار : ج ۹۳ ص ۱۸ به نقل از تفسير النعمانى .
2.المحاسن : ج ۱ ص ۳۸۰ ح ۸۴۰ ، بحار الأنوار : ج ۵ ص ۱۲۲ ح ۶۹ .
3.الكافى : ج ۱ ص ۱۵۰ ح ۱ .
4.تفسير القمّى : ج ۱ ص ۲۴ ، بحار الأنوار : ج ۵ ص ۱۱۷ ح ۴۹ .
5.الكافى : ج ۱ ص ۱۵۷ ح ۴ ، المحاسن : ج ۱ ص ۳۸۰ ح ۸۴۰ ، بحار الأنوار : ج ۵ ص ۱۲۲ ح ۶۹ .