۱۹ . صفت لطيف بودن او
۱۶۶. امام رضا عليه السلام : لطيف [بودن خدا] به معناى اندكى و نازكى و خُردى نيست؛ بلكه به معناى نفوذ [علمى ]در چيزها و امتناع او از درك شدن است. مثلاً وقتى به كسى مىگويى: «اين موضوع ، از من لطيف شد» و «فلانى در رفتار و گفتارش لطيف است» ، به اين معناست كه «عقل و انديشه در آن موضوع ، درمانده» و «به آن دسترس نيست» و «چنان ژرف و باريك گشته كه وهم دركش نمىكند». لطيف بودن خداى - تبارك و تعالى - نيز اين گونه است، يعنى با تعريف و وصف ، ادراك نمىشود؛ امّا لطيف بودن در ما به معناى خُرد و اندك بودن است. پس ما و خدا در نام [لطيف ]مشترك ، امّا در معنا متفاوتيم .
۱۶۷. التوحيد- به نقل از محمّد بن عبد اللَّه خراسانى ، خادم امام رضا عليه السلام - : گروهى در محضر امام رضا عليه السلام نشسته بودند كه مردى از زنادقه وارد شد و گفت: ... شما مىگوييد: «خدا ، لطيف و شنوا و بينا و دانا و حكيم است» . آيا شنوا بودن ، جز با گوش است، و بينا بودن ، جز با چشم، و لطيف [و ظرافتكار ]بودن ، جز با كار دست ، و حكيم [و محكمكار ]بودن جز با ساختن [چيزى]؟!
ابوالحسن عليه السلام فرمود: «لطيف [و ظريفكار] بودن در مورد ما آدمها زمانى است كه كارى انجام مىدهيم. آيا نديدهاى كه وقتى كسى از ما كارى انجام مىدهد و در آن ، لطافت [و دقّت و ظرافت] به خرج مىدهد، مىگويند: «فلانى چه قدر لطيفكار است»؟! پس چگونه به آفريننده بزرگى كه موجودات ريز و درشت آفريده و جانداران گوناگونى كه هيچ شبيه يكديگر نيستند ، خلق كرده، لطيف گفته نشود؟! پس در صورتگرى هر يك از اين آفريدهها ، لطافت [و دقّت و ظرافتكارى ]آفريدگار لطيف و خبير ، نمايان است.
سپس در درختان و ميوههاى خوش آنها، از خوردنى و غير خوردنى، دقّت كرديم و آن وقت گفتيم: همانا آفريدگار ما، لطيف است؛ امّا نه همچون لطيف بودن خلق او در كارهايشان.