۱۰ . صفت نور بودن او
۱۴۸. امام رضا عليه السلام - در پاسخ به سؤال كسى (عمران صابى) كه به ايشان گفت: پس خدا چيست؟ - : او نور است، به اين معنا كه راهنماى آفريدگان آسمانى و زمينى خويش است و تو را بر من، بيش از يگانه دانستن خدا، چيزى نيست.
۱۴۹. الكافى- به نقل از عبّاس بن هلال - : از امام رضا عليه السلام در باره اين سخن خدا پرسيدم: «خدا ، نور آسمانها و زمين است».
فرمود: «يعنى راهنماى اهل آسمان، و راهنماى اهل زمين است».
و در روايت بَرقى چنين آمده است: «يعنى هر كسى را كه درآسمان و هر كسى را كه در زمين است، راهنمايى كرده است».
۱۱ . صفت ظاهر و باطن بودن او
۱۵۰. امام رضا عليه السلام - در معنى نامهاى خداوند عزّ و جلّ - : ظاهر بودن به اين معنا نيست كه بر فراز اشيا سوار شده و روى آنها نشسته و بر ستيغ آنها گام نهاده باشد؛ بلكه به معناى قهر و چيرگى و قدرت او بر اشياست؛ مثل اين سخن كه كسى [عرب زبان ]بگويد: «بر دشمنانم ظهور يافتم» و «خداوند مرا بر خصمم ظهور داد». او از پيروزى و چيره آمدن [بر دشمن و خصم ]خبر مىدهد. ظهور خدا بر اشيا نيز چنين است (به معناى قهر و غلبه و چيرگى و تسلّط بر آنهاست). معناى ديگر ظاهر بودن خدا ، اين است كه او براى هر كه طالبش باشد ، آشكار است و [معناى ديگرش اين است كه] چيزى بر او پوشيده نيست و [معناى ديگرش اين است كه] او هر چه را آفريده است، تدبير و اداره مىكند. پس كدام آشكار است كه آشكارتر و پيداتر از خداوند - تبارك و تعالى - باشد؛ چرا كه تو هر جا رو كنى ، آثار و نشانههاى صنع او را مىبينى و در وجود خودت نيز نشانههاى او به اندازه كافى وجود دارد. امّا ظاهر در باره ما به معناى كسى است كه خود آشكار است و حدّ و حدود معيّنى دارد. پس ما و او در اسم [ظاهر] اشتراك داريم و در معنا[ى آن] اشتراك نداريم.
امّا باطن بودن خدا به معناى پنهان بودن او در درون اشيا نيست، به اين معنا كه در درون آنها فرو رفته باشد؛ بلكه به اين معناست كه علم و نگهدارى و تدبير او به درون اشيا نيز [همچون ظاهر و نمودشان] نفوذ دارد. مانند اين كه گويندهاى بگويد: "اَبْطَنْتُه" يعنى از آن چيز آگاه شدم و راز پوشيدهاش را دانستم. ولى در ما انسانها باطن، به معناى نهان شده در چيزى است و به معناى پوشيده. پس، در نام مشتركيم ولى معنا متفاوت است.