۲ / ۲
حكمت وجوب شناخت خدا
۷۵. امام رضا عليه السلام : اگر كسى بگويد: «چرا مردم به اقرار نمودن به خدا و پيامبر او و حجّتش و آنچه از نزد خداوند آمده است، مأمور شدهاند؟»، گفته مىشود: به دلايل فراوان، از جمله: كسى كه به خدا اقرار نكند، از نافرمانى او دورى نمىورزد و از ارتكاب گناهانِ بزرگ ، باز نمىايستد و در فساد و ستم كه دلخواه و خوشايند اوست، ملاحظه هيچ كس را نمىكند، و هر گاه مردم اين كارها را بكنند و هر شخصى، بدون ملاحظه هيچ كس، آنچه را مىخواهد و هوس مىكند، مرتكب شود، همه جامعه به تباهى كشيده مىشود و برخى به جان برخى ديگر مىافتند و نواميس و اموال را به يغما مىبرند و [ريختن] خونها و اسير گرفتن [زنان] را مباح مىشمارند و يكديگر را به ناحق و بىگناه مىكشند و اين، باعث خرابى دنيا و نابودى خلق مىشود و آبادانى و نسل بشر را از بين مىبرد.
دليل ديگر، آن كه: خداوند عزّ و جلّ حكيم است، و حكيم نيست و حكيمش نخوانند، مگر كسى را كه از تباهى باز دارد و به صلاح ، فرا خوانَد و از ستم جلوگيرى و از زشتكارىها نهى كند ، و باز داشتن از تباهى و امر كردن به صلاح و نهى از زشتكارىها تحقّق نمىپذيرد، مگر پس از اقرار به خدا و شناخت امر و نهى كننده. پس اگر مردم، بدون اقرار به خدا و شناخت ، رها مىشدند، ديگر امر به صلاح و نهى از تباهى، معنا نداشت؛ زيرا امر كننده و نهى كنندهاى در كار نبود.
دليل ديگر، آن كه مىبينيم مردم، گاه دور و پنهان از چشم ديگران ، كارهاى فاسد انجام مىدهند. پس اگر اقرار به خداوند و ترس از او در نهان نباشد، هيچ كس، هر گاه با شهوت و هوس خويش تنها مىشد، در ترك معصيت و پردهدرى و ارتكاب گناه كبيره، ملاحظه هيچ كس را نمىكرد؛ چون اين كار او، از نگاه خلق ، پوشيده بود و كسى ناظر آن نبود، و اين، جامعه را به تباهى مىكشانْد. بنا بر اين، استوارى و درستى جامعه ممكن نبود، مگر با اقرار آنان به وجود دانايى آگاه كه پنهانىترين رازها را مىداند؛ [همو كه] امر كننده به درستى و نهى كننده از تباهى است و هيچ امر پنهانى، بر او پوشيده نيست، و اين خود، عامل باز دارندهاى براى ارتكاب آنان از هر گونه فساد است.