اعجاب خود را مخفى كند . از اين رو مىگويد:
اى ابا الحسن! به خدا سوگند ، دانش درست ، جز نزد اهل اين خانه يافت نمىشود و دانشهاى پدرانت به تو رسيده است . خداوند ، تو را از سوى اسلام و مسلمانان ، جزاى خير دهد!۱
و در اثناى جلسه نيز مأمون بارها اين سخن را به زبان جارى مىكند كه:
گواهى مىدهم كه تو فرزند بر حقّ پيامبر خدايى.۲
كتابهاى روايى نظير عيون أخبار الرضا عليه السلام و الاحتجاج ، جلسات متعدّدى را كه مأمون يا مخالفان با امام رضا عليه السلام بحث كردهاند ، گزارش كردهاند. اسحاق بن حمّاد - كه راوى يكى از جلسات مهم مناظره است - مىگويد: مأمون ، مجالس گفتگو تشكيل مىداد و مخالفان اهل بيت را گِرد مىآورد و در باره امامت على بن ابى طالب عليه السلام با ايشان سخن مىگفت و براى نزديك نشان دادن خود به امام رضا عليه السلام همواره امير مؤمنان عليه السلام را بر جميع صحابه برتر مىدانست.۳مأمون كه در ميان خلفا به مردى دانشمند شُهره است، بارها مقهور دانش امام عليه السلام شد و در پايان يكى از همين جلسات به امام عليه السلام مىگويد:
اى ابا الحسن! خداوند ، مرا پس از تو زنده نگاه ندارد! گواهى مىدهم كه تو وارث دانش پيامبر خدايى .۴
دومين جلسه مشهور امام رضا عليه السلام ، جلسه مناظره بزرگان وانديشمندان اديان گوناگون با ايشان در دربار مأمون و در حضور وى بوده است. در اين جلسه طولانى كه به دعوت و درخواست خليفه سامان يافته بود و بزرگ نصاراى شرق (جاثليق) ، بزرگ يهود (رأس الجالوت) و بزرگان صابئيان و زرتشتيان و نيز قسطاس رومى و جمعى از متكلّمان در آن شركت داشتند ،۵امام عليه السلام تنها با استناد به كتابهاى خود ايشان ، نظير تورات و انجيل با ايشان بحث كرد و آنان را مجاب ساخت .
به طور كلّى ، امام رضا عليه السلام مجالس متعدّد كلامى برگزار مىكرد. اين مجالس در خراسان ، گسترش بيشترى داشته است. مأمون نيز از اين مجالس ، ناخرسند بوده است. ابو صلت مىگويد:
خبر به مأمون رسيد كه امام رضا عليه السلام مجالس كلامى منعقد مىكند و مردم ، شيفته دانش او مىشوند .۶
البته مأمون ، مرجعيت علمى و محبوبيّت امام را برنتابيد و حاجب خويش - محمّد بن عمرو طوسى - را براى برهم زدن جلسات امام مأمور كرده بود . ۷
1.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۲۰۰ ح ۱ .
2.حسن بن جَهم كه از شيعيان همراه امام رضا عليه السلام در جلسه بوده است ، از اكرام و احترام مأمون به امام عليه السلام سرخوش مىشود، ولى امام به او مىگويد: «آن گراميداشت و پذيرشى كه از وى نسبت به من ديدى ، فريبت ندهد ؛ زيرا به زودى او مرا با زهر و به ناحق مىكُشد . من اين را از طريق سفارشى كه از پدرانم از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به من رسيده است ، مىدانم . تا زمانى كه زنده هستم ، اين مطلب را به كسى نگو» (ر . ك : «خبر دادن امام عليه السلام از كشته شدنش به زهر ستم») .
3.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۱۸۴ - ۲۰۰ ح ۱ و ۲ .
4.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۸۶ ح ۳۰ .
5.التوحيد : ۴۱۷ - ۴۴۱ ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۱۵۴ .
6.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۱۷۲ ح ۱ .
7.همان .