داشتم و كار او با طاهر، بدان جا كشيد كه كشيد و چنان شد كه شد. باز، هرثمة بن اَعيَن را به سركوبى رافع [بن ليث بن نصر بن سيّار] فرستادم، كه بر او ظفر يافت و او را كشت. نيز صاحب سرير را به صلح خواندم و هدايايى براى او فرستادم و با او به مهر رفتار كردم تا او از مخالفت ، دست برداشت و به راه آمد. پيوسته كارم تقويت يافت تا بدين جا رسيد كه با برادرم محمّد امين ، چنين شد و خداوند ، امر خلافت را يكسره در اختيار من نهاد و بر آن ، استيلايم داد و كار من ، استوار گرديد. چون پروردگارم به آنچه من درخواست داشتم، وفا نمود، من نيز دوست داشتم كه با خدايم بدانچه عهد بستهام، وفا كنم، و كسى را جز ابو الحسن علىّ بن موسى، مستحقّ اين امر (خلافت) نديدم. لذا آن را در اختيار وى قرار دادم؛ امّا او نپذيرفت، مگر بدان طريق كه خود مىدانى. اين بود سبب اين بيعت به ولايتعهدى.۱
شيخ صدوق، بر اين باور است كه مأمون، در ابتدا صادقانه قصد داشت به نذر خود عمل كند و امام عليه السلام را ولى عهد خود نمايد. وى مىنويسد:
من بر اين باورم كه مأمون ، او را ولى خود كرد و با او بيعت نمود تا به نذرى كه ذكرش رفت وفا كرده باشد ، و فضل بن سهل همواره با امام رضا عليه السلام دشمنى مىكرد و با او بد بود و از امام خوشش نمىآمد ؛ چون او از پروردگان برمكيان بود .۲
اين نظر را مىتوان از متون منتخب شيخ مفيد(م ۴۱۳ق) و ابوالفرج اصفهانى(م ۳۵۶ق) نيز برداشت نمود.۳
به نظر مىرسد كه اين نظريه ، قابل پذيرش نيست؛ زيرا:
- مأمون كسى است كه براى رسيدن به حكومت ، به نزديكانش نيز رحم نكرده است. چگونه مىتوان باور كرد حكومت را بدون هيچ چشمداشتى تقديم امام رضا عليه السلام نمايد؟
- وفاى به نذر با توسّل به زور و تهديد ، سازگار نيست. مأمون اگر از روى ارادت مىخواست اين منصب را به امام عليه السلام وا گذارد، راضى به ناخرسندى امام عليه السلام نمىشد، چه برسد به آن كه امام عليه السلام را به مرگ تهديد كند.
- يك روايت مربوط به نذر مأمون ، نمىتواند در مقابل روايات متعدّدى كه اجبار و تهديد او را مىرساند ، مقاومت كند. بىترديد ، اين سخن مأمون نيز برخاسته از زيركى وى بوده تا خويش را فردى محبّ اهل بيت عليهم السلام معرّفى كند.
- در رواياتِ اصرار مأمون به امام رضا عليه السلام ، سخنى از وفاى به نذر نيامده است ؛ بلكه مأمون تنها به ريّان بن صَلت - كه از اصحاب مورد وثوق امام رضا عليه السلام و البته از كارگزاران حسن بن سهل و حكومت عبّاسى است - اين مطلب را بيان داشته است. بنا بر اين، بىترديد در اين بيان ، اغراض ويژه سياسى نهفته است.
- اگر مأمون واقعاً براى وفاى به نذر ، مىخواست چنين كند ، بايد فقط در اهداى خلافت ، اصرار مىورزيد ، نه ولايتعهدى؛ چه اين كه ولايتعهدى در نذر او نبوده است.
- امام عليه السلام نيز اگر ارادت مأمون را تمام و خالص مىدانست، معنا نداشت كه با بىمهرى با خليفه رفتار كند.
1.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج۲ ص۱۶۴ ح ۲۲.
2.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج۲ ص۱۷۷.
3.الإرشاد: ج۲ ص۲۵۹، مقاتل الطالبيين: ص ۳۷۶.