۸ / ۲
حافظ شيرازى۱
بيا كه رايت منصور پادشاه رسيدنويد فتح و بشارت ، به مهر و ماه رسيد
جمال بخت ز روى ظفر ، نقاب انداختكمال عدل به فرياد دادخواه رسيد
سپهر ، دور خوش اكنون كند كه ماه آمدجهان به كام دل اكنون رسد ، كه شاه رسيد
ز قاطعان طريق ، اين زمان شوند ايمنقوافل دل و دانش ، كه مرد راه رسيد
عزيز مصر به رغم برادران غيورز قعر چاه برآمد ، به اوج ماه رسيد
كجاست صوفى دجّال چشم ملحدشكل؟۲بگو بسوز كه مهدىِّ دينپناه رسيد
ز شوق روى تو - شاها! - به اين اسير فراقهمان رسيد كز آتش به برگ كاه رسيد
مرو بخواب! كه حافظ به بارگاه قبولز ورد نيم شب و درس صبحگاه رسيد۳ .۴
*
يا رب آن آهوى مشكين به ختن، باز رسانوان سهىسرو خرامان به چمن، باز رسان
دل آزرده ما را به نسيمى بنوازيعنى آن جان ز تن رفته به تن، باز رسان
ماه و خورشيد به منزل چو به امر تو رسنديار مهروىِ مرا نيز به من باز رسان
ديدهها در طلب لعل يمانى، خون شديا رب آن كوكب رخشان به يمن، باز رسان
برو اى طاير ميمون همايونآثارپيش عَنقا سخن زاغ و زغن، باز رسان
سخنْ اين است كه ما بى تو نخواهيم حياتبشنو اى پيك خبرگير و سخن باز رسان
آن كه بودى وطنش ديده «حافظ» يارببه مرادش زغريبى به وطن باز رسان.۵
1.خواجه شمس الدين محمّد بن محمّد حافظ شيرازى (حدود ۷۲۷- ۷۹۲ ق)، مشهور به «لسان الغيب»، از مشهورترين شعراى تاريخ ايران و شاعر بزرگ سده هشتم ايران و يكى از سخنوران نامى جهان است. بيشتر شعرهاى او غزل هستند.
2.بر اساس روايات مربوط به آخر الزمان ، دجّال يك چشم، داراى چشم دنيابين است و چشم آخرتبين ندارد .
3.ديوان خواجه حافظ شيرازى .
4.برخى معتقدند كه حافظ ، اين غزل را در ستايش شاه منصور سروده است ؛ ولى صاحبدلان دلآگاه، به خاطر راز و رمزهايى كه در آن يافتهاند، بر اين باورند كه مىتوان عطر مهدوى را از آن استشمام كرد .
5.خوشههاى طلائى: ص ۱۷۶ .