فصل ششم : نمونهاى از سرودههاى قرن ششم
قوامى رازى۱
ز بعدِ على يازده سيّدندبه ميدان دين در، ز عصمت سوار
همه پاك و معصوم و نَصّ از خداىپيمبرْوقار و فرشتهشعار
ز جدّ و پدر يافته علمِ ديننه از روزگار و نه زآموزگار
يكى مانده زيشان نهان در جهانجهانى از او مانده در انتظار
اگر گويىام: غيبتِ آن امامچرا مصلحت ديد جبّارِ بار؟۲
جهانى پر از لشكر ظلم و جورستمكار و ناپاك و بى زينهار۳
شب و روز در غارت يكدگرنهاده دو ديده نهان و جِهار۴
گر ابليسِ بدفعل، ظاهر شودبوَد سيّد القومِ اين روزگار
نه نيكو بوَد يوسفِ خوبْروىبه چنگال گرگانِ زنهارخوار۵
بدين وقت، مهدى نيايد برونبه شب، شمس، كِى تابد از كوهسار؟
چو آيد به سَر، مدّتِ مصلحتنشيند ز بارانِ رحمت غبار
برون آيد از كُنج، عَيّارِ۶ دينجهان را ز عدلش بگردد عِيار۷
ز كعبه ندا در دهد جبرئيلكه باطل، نهان گشت و حق، آشكار.۸
1.امير بدر الدين ، حكيم ، شاعر ، متخلّص به «قوامى» و ملّقب به «شرف الشّعرا» يا «اشرف الشّعرا». وى در قرن پنجم به دنيا آمده و در قرن ششم از دنيا رفته است، ولى تاريخ دقيق تولد و وفاتش معلوم نيست . از اين شاعر خطه رى، اشعار چندانى در دست نداريم. از سرودههاى قوامى علاوه بر مناقب و مراثى خاندان رسالت - كه بدان شهرت داشت - قصايدى در مدح ، زهد و وعظ باقى مانده است. قوامى، نخستين شاعر فارسىزبان است كه در اشعارش با صراحت به تشيّع خود اعتراف و به حقانيّت مذهبش تصريح كرده است. ديوان اشعار وى، به كوشش سيّد جلال الدين محدّث اُرمَوى به چاپ رسيده است (ديوان قوامى رازى، مقدمه).
2.جبّار بار: «بار» در اين تركيب، براى تكريم و تفخيم به كار رفته است؛ مانند: بارالها، بارخدايا، بارپرودرگارا!
3.بى زينهار: بىپرهيز، ناپرهيزگار.
4.جِهار: آشكار، پيدا.
5.زنهارخوار: پيمان شكن، آن كه در امانت خيانت مىكند.
6.عَيّار: جوانمرد، فَتى.
7.عِيار: اندازه، معيار.
8.ديوان قوامى رازى : ص ۱۴۳، دانشنامه شعر مهدوى: ج ۱ ص ۴۱.