۲ / ۵
كميت بن زيد اسدى۱
۰.كفاية الأثر به نقل از كميت : بر آقايم امام باقر عليه السلام وارد شدم و گفتم : اى پسر پيامبر خدا ! من در باره شما شعرهايى گفتهام . اجازه مى دهيد آنها را بخوانم؟
امام عليه السلام فرمود: اى كميت! [اين روزها] ايّام البيض است [و شعرخوانى در آن، روا نيست] . گفتم: اشعار، در باره شماست. فرمود: «بخوان» و من خواندم:
روزگار، مرا خنداند و گرياندو روزگار، تحوّل و رنگارنگى دارد.
براى نُه تن كه در طَف، نيرنگ زده شدند،همهشان كفن گرديدند .
ايشان گريست و امام صادق عليه السلام هم گريست و شنيدم كه كنيزى از پشت پرده مى گريد . نيز وقتى به اين گفته رسيدم كه :
و شش تن كه كسى همپاى آنان نيست:پسران عقيل، بهترينِ جوانان،و آن گاه على، خوب و مولاى شماكه يادشان اندوههايم را بر مىانگيزاند. امام عليه السلام گريست و آن گاه فرمود: «هيچ كس نيست كه از ما ياد كند و يا ما نزد او ياد شويم و از چشمانش اشكى هر چند به كوچكىِ بال پشه جارى شود، مگر اين كه خداوند در بهشت، خانهاى برايش مىسازد و آن را حجابى ميان او و آتش قرار مىدهد».
هنگامى كه كلامم به اين جا رسيد:
هر كس از مصيبتى كه به شما رسيد، شادمان باشديا روزى از همين اكنون، شماتت كننده [شما] باشدشما پس از عزّت، خوار شديد، و مننتوانستم ستم را از خودم دفع كنم، آن زمان كه مرا فرا گرفت. دست مرا گرفت و فرمود : «خداوندا! گناهان گذشته و آينده كُمَيت را بيامرز». و وقتى به اين گفته ام رسيدم كه :
كِى حق در باره شما برپا مى شود؟كِى مهدى دومِ شما بر مىخيزد؟ فرمود: «به زودى، إن شاء اللَّه! به زودى».
آن گاه فرمود: «اى ابو مُستَهِل
۲! قائم ما، نُهمين از نسل حسين عليه السلام است ؛ زيرا امامان پس از پيامبر خدا، دوازده تن هستند و او (دوازدهمى)، قائم است»... .
۳