و نيز از اوست :
اى كه بى نور جمالت نيست عالم را فروغىتا به كى در ظلّ امر غيبت كبرا ، نهانى
پرده بردار از رخ و ما مردگان را جان ببخشااى كه قلب عالم امكانى و جانِ جهانى
تا به كى اين كافران نوشند خون اهل ايمانچند اين گرگان كنند اين گوسفندان را شبانى
تا به كى اين ناكسان باشند بر ما حكمرانانتا كى اين دزدان كنند اين بىكسان را پاسبانى
تا به كى بر ما روا باشد جفاى انگليسىآن كه در ظلم و ستم ، فرد است و او را نيست ثانى
آن كه از حرصش ، نصيب عالمى شد تنگدستىآن كه بر آيات حق رفت از خطايش آنچه دانى
خوار كن - شاها - تو او را در جهان تا صبح محشرآن كه مىزد در بسيط ارض ، كوس كامرانى
تا بدانند از خداوند جهان، اين دادخواهىتا ببينند از شه اسلاميان ، اين حكمرانى
حوزه علميّه قم در عَلَم فرما به عالمتا كند فُلك نجات مسلمين را بادبانى.۱