فصل پانزدهم : نمونههايى از سرودههاى قرن پانزدهم
۱۵ / ۱
امام خمينى۱
مصدرِ هر هشت گردون ، مبدأ هر هفت اخترخالق هر شش جهت ، نور دل هر پنج مصدر
والى هر چار عنصر ، حكمران هر سه دفترپادشاه هر دو عالم ، حجّت يكتاى اكبر
آن كه جودش ، شهره نُه آسمان بَل۲ لامكان شد
مصطفى سيرت، على فر، فاطمه عصمت، حسن خوهم حسين قدرت، على زهد و محمّد علم و مهرو
شاه جعفر فيض و كاظم حلم و هشتمْ قبله گيسوهم تقى تقوا ، نقى بخشايش و هم عسكرى مو
مهدى قائم كه در وى جمع ، اوصاف شهان شد
پادشاه عسكرىطلعت تقىحشمت نقىفربوالحسن فرمان و موسىقدرت و تقديرْجعفر
علم باقر زهد سجّاد و حسينى تاج و افسرمجتبى حكم و رضيّه عصمت و صولت چو حيدر
مصطفى اوصاف و مَجلاى خداوند جهان شد
جلوه ذاتش به قدرت ، تالى فيض مقدّسفيض بىحدّش به بخشش ، ثانى مَجلاى اقدس
نورش از «كُن» كرد برپا هشت گردون مُقَرنسنطق من هر جا چو شمشير است و در وصف شه اَخْرَس۳
ليك پاى عقل در وصف وى اندر گل ، نهان شد
دست تقديرش به نيرو ، جلوه عقل مجرَّدآينه انوار داور ، مظهر اوصاف احمد
حكم وفرمانش مُحكَّم ، امر و گفتارش مسدَّددر خَصايل ، ثانىِ اثنين ابوالقاسمْ محمّد
آن كه از يزدان خدا ، بر جمله پيدا و نهان شد
روزگارش گرچه از پيشينيان بودى مؤخَّرليك از آدم بوَد فرمانْش تا عيسى مقرّر
از فراز توده غَبراء تا گردون اخضروز طراز قبّه ناسوت تا لاهوت يكسر
بنده فرمانبرش گرديد و عبد آستان شد...
تا ولايت بر ولىِّ عصر مىباشد مقرّرتا نبوّت را محمّد ، تا خلافت راست حيدر
تا كه شعر «هندى» است از شهد چون قند مكرّرپوستْزندان ، رگْسنان و مژّهپيكان ، موىْنشتر۴
باد آن كس را كه خصم جاه تو ، از انس و جان شد
!۵