۱۴ / ۵
ملّا محمّدجواد صافى گلپايگانى۱
اى آخرين خليفه يزدانىمسند نشين مجلس والايى
تو رهنماى راه خداوندىتو حافظ شريعت غرايى
مهر سپهر مكرمت و فضلىدرياى جود و معدن اعطايى
بر كاينات، سيّد و سالارىبر كردگار، آيت كبرايى
هم شرع را رواج متاع استىهم كفر را كسادىِ كالايى
باز آ كه از فراق تو بىتابيمما را نمانده حال شكيبايى
عالم گرفته زندقه و الحادديگر نمانده، گاه مدارايى
آوازه عدالت و آزادىاسم است و هيچ نيست مسمّايى
محصول اجتماع بشر امروزجهل است و ظلم و كينه و خودرايى
از بهر جنگ و فتنه و خونريزىهر روز مىكنند صفآرايى
منشور سازمان ملل، حرف استچون نيستش حقيقت و مبنايى
تا كى به مال و جان بشر دارنداين سفلهگان، حكومت و آقايى
باز آ - شها - براى خدا باز آىبر چشم ما زلطف، بنه پايى
اى خودش دمى كه پرده براندازىعالم ز عدل و داد بيارايى
چشم اميد ما سوى تو باز استاى شهسوار عرصه هيجايى
«لطفى» به مدح تو است به عجز اندردارد اگر چه طبع گهرزايى.۲
1.آية اللَّه ملّا محمّدجواد صافى گلپايگانى عالم و از فعّالان نهضت مشروطيت، در شعبان ۱۲۸۷ق به دنيا آمد . در گلپايگان و اصفهان نزد اساتيد مبرّزى تلمّذ كرد و از عالمان بنام شد. از جمله همدرسان و دوستان نزديك وى آية اللَّه بروجردى بود. سپس به تهران مراجعت كرد و در ماجراى مشروطيت، اهل تلاش و از افراد مرتبط با شهيد شيخ فضل اللَّه نورى بود . همچنين پس از بازگشت به گلپايگان، با خوانين ظالم منطقه در ستيز بود. ايشان در ۲۵ رجب ۱۳۷۸ق وفات يافت . دو تن از فرزندان وى به مرجعيت رسيدند: آية اللَّه حاج آقاى على صافى و آية اللَّه شيخ لطف اللَّه صافى گلپايگانى .
2.صافىنامه و فيض ايزدى: ص ۲۳ .