۱۳ / ۱۰
ملّاخَطا شوشترى۱
چو صف كشيده به دل، فوج غم ز بسيارىگرفت ناله ز دل، منصبِ علمدارى
گرفت سكّه صاحبقرانِ۲ داغ رواجچو داد عشق به دل منصب گرفتارى
به عهد كفرِ سر زلفِ يار نزديك استكه رفتهرفته كند سُبحه،۳ ميل زُنّارى۴
گرت هواست كه در بزم وصلِ دوست چو شمعشبى به روز كنى ، جان به گريه بسپارى
چنان تهى ز خودى بايدت كه همچو حباببر آب خيمه توانى زد از سبكبارى...
به نام ختم رسل، صاحب الزمان، مهدىكه ختم گشته به نامش سجّل۵ مختارى
خراب گنبد گُل كى شود ز جنبش بادكند عدالت او گر به باغ معمارى؟
به حسب همّت هفت مَرغزار سپهر۶به چشم مُدركه چون سبزهاى به گلزارى
به سير بام جلالش ز اوج عرش اگربه بال شوق كند جبرئيل، طيّارى
در اوج روى اَمَل۷ قرنهاى نامعدودبه استعانت او بخت اگر كند يارى
به جوى عمر گرش آب رفته باز آيدبه سنگ كرسى جاهش رسد به دشوارى
سپهر، سايه چترش چو ديد گفت به ماهكه روى خويش به خورشيد چند مىآرى؟
كند ز عكس تو صد آفتاب كسب ضيااگر به سايه چترش شبى به روز آرى
به كاوش قلمِ فكرِ مدحگستر شدز چشمهسارِ بيان، مطلعى دگر جارى
تو سرّ حقّى و پنهان از آن ز ديدارىخوش آن زمان كه حجاب از ميانه بردارى
يكى است ذات تو و ختم انبياى سلفبه صورت از خبرى، معنى ابتدا دارى
مجسّم از تو جلال خداى عزّوجلعيان ز طلعت تو نور حضرت بارى
كنى به عقل بيان معنى جمال ازلبه صورتى كه ز صورت، نقاب بردارى
كليم اگر يد و بيضا به دست معجزه داشتتويى كه دست خدايى در آستين دارى
دمى كه نسخه صحّت دهد طبيب دمتدم مسيح۸ كند آرزوى بيمارى.۹
1.ملّا محمّد متخلّص به خَطا، صاحب كتاب بحر البكا از شاعران قرن سيزدهم هجرى است.
2.صاحب قران : پادشاهى كه ظفر و نصرت با وى همراه باشد .
3.سبحه : تسبيح .
4.زنّار : رشتهاى به ستبرى انگشت كه مسيحيان به حكم مسلمانان بر كمر مىبستند تا از آنها متمايز شوند ، كمربند متصل به صليب كه مسيحيان بندند .
5.سجل : سند، نامه ، حكم .
6.مرغزار : سبزه زار ؛ هفت مرغزار سپهر ، كنايه از هفت آسمان است .
7.امل : آرزو .
8.دم مسيح : دم عيسى ، نفس عيسى عليه السلام كه مرده را زنده گرداند ، نفس جانبخش .
9.دانشنامه شعر مهدوى: ج ۱ ص ۳۴۳.