فصل سيزدهم : نمونههايى از سرودههاى قرن سيزدهم
۱۳ / ۱
ملّا احمد نراقى۱
اى نسيم صبح، اى باد صبامىرسى از سامره، صد مرحبا
بازگو با خود چه دارى اى نسيمزنده ساز اين استخوانهاى رميم
من بخوانم نكهت پيراهنىبوى پيراهن كجا و چون منى؟!
يك غبارى پس هزاران خاك پاكتا كنم تعويذ خود از هر بداك
اى نسيم صبح، بعد از صد سلاماز «صفايى» بگو به آن شه اين پيام
مملكت بىصاحب است اى پادشاهاللَّه اللَّه پاى دولت نه به راه
برف باريده است بر باغ جهانآفتابت تا به كى باشد نهان؟
آفتاب روى آن شه زير ميغسر زند از كوه مهر و مه دريغ
پر شد از ظلم و ستم روى زمينيك نظر بر سوى مظلومان ببين
اى تو فرزندان آدم را پدراين يتيمان را بكش دستى به سر
راه حق بستند بر ما اين فِرَقراه حق بگشا به ما اى راه حق
لوح دوران شد تهى از نقش حقاى تو دفتردار برگردان ورق.۲