و نيز از اوست :
اگر آن نائب رحمان زدرم باز آيدعمر بگذشته به پيرانهسرم باز آيد
دارم امّيد خدايا كه كنى تأخيرىدر اجل تا به سرم، تاج سرم باز آيد
گر نثار قدم مهدى هادى نكنمگوهر جان به چه كار دگرم باز آيد؟!
آن كه فرق سَر من خاك كف پاى وى استپادشاهى كنم ار او به سرم باز آيد
كوس نودولتى از بام سعادت بزنمگر ببينم كه شه دين زدرم باز آيد
مىروم در طلبش كوى به كو، دشت به دشتشخصم ار باز نيايد، خبَرم باز آيد
«فيض» نوميد مشو در غم هجران و منالشايد ار بشنود آه سَحرم ، باز آيد.۱
و نيز از اوست :
اَلا يا اَيّها المهدى مُدامَ الوَصل ناوِلهاكه در دوران هجرانت بسى افتاد مشكلها
صبا از نكهت۲ كويت نسيمى سوى ما آوردز سوز شعله شوقت چو تاب افتاد در دلها
چو نور مهر تو تابيد بر دلهاى مشتاقانز خود آهنگِ حق كردند، بربستند محملها
دلى بىبهره از مِهرت حقيقت را كجا يابد؟حق از آيينه رويت تجلّى كرد بر دلها
به كوى خود نشانى دِه كه شوق تو محبّان راز تقوا داد زادِ ره ، ز طاعت بست محملها
به حق، سجّاده تزيين كن، مَهِل۳ محراب و منبر راكه ديوانِ فلكصورت، از آن سازند محفلها
«شب تاريك و بيم موج و گردابى چنين هايل»۴ز غرقاب فراق خود رهى بنما به ساحلها
اگر دانستمى كويت به سر مىآمدم سويتخوشا گر بودمى آگه ز راه و رسم منزلها
چو بينى حجّت حق را به پايش جان فشان اى «فيض»«متى ما تَلقَ مَن تَهوى دَعِ الدّنيا وأهمِلها»۵ .۶
1.خوشههاى طلائى : ص ۱۲۱ .
2.نكهت : بوى خوش .
3.هليدن و هشتن : رها كردن .
4.تضمينى است از شعر حافظ شيرازى .
5.ديوان فيض كاشانى: ص ۸۲ ، دانشنامه شعر مهدوى: ج ۱ ص ۱۹۷.