۱۰ / ۴
شعبان كاشى۱
آدم دَمِ ظهور تو يا صاحب الزمانعالم گرفت نور تو يا صاحب الزمان
عيسى ز آسمان چهارم نزول كرد۲در وعده ظهور تو يا صاحب الزمان
نُه سقفِ آسمان۳ بوَد از رفعتِ جلاليك غرفه از قُصور تو يا صاحب الزمان
تاريك بود ديده مردم ز جورِ ظلمروشن شد از درودِ تو يا صاحب الزمان
هر دل كه بود مرده از آن ظلم ، زنده شداز نفخههاى صور تو يا صاحب الزمان
شادند دوستان تو به كورى دشمنانبنشسته بر صدور۴ تو يا صاحب الزمان
ما شرمسار آمدهايم و گناهكاربيچاره در حضور تو يا صاحب الزمان
ما را به لطف و مرحمتِ خود قبول كنگر نيك آمديم وَ گر بد قبول كن ...
اى مهر و مَه غلام تو يا صاحب الزمانهر دو جهان به كامِ تو يا صاحب الزمان
در دارِ ضربِ۵ دينِ نبى، سكّه مىزنندنقدِ روان به نام تو يا صاحب الزمان
دين محمّد مَدنى باز تازه شداز ضربتَ حُسام۶ تو يا صاحب الزمان
گردون به پا سِتاده و پشتش دو تا شدهاز بهر احترام تو يا صاحب الزمان
پيوسته پنج نوبتِ۷ دولت همىزنندبر چار حد بام تو يا صاحب الزمان
دردِ سرِ خُمار۸ نبيند به عمر خويشمستِ مُدامِ۹ جام تو يا صاحب الزمان
شاه جهان و خسرو آخرْزمان تويىما بنده غلام تو يا صاحب الزمان
ما را به لطف و مرحمت خود قبول كنگر نيك آمديم وَگر بد قبول كن...
ماييم در زمان تو يا صاحب الزمانهستيم در امان تو يا صاحب الزمان
هفتآسمان و هفتزمين قطرهاى بوداز بحر دُرفشان تو يا صاحب الزمان
اين قرصِ نوربخش۱۰ بر اين صحنِ لاجوَرد۱۱قرصى بود ز خوان تو يا صاحب الزمان
وصّاف تو خداى جهان در كلامِ خويشجبريل مدحْخوان تو يا صاحب الزمان
اين دولت و سعادت و شادى نگر كه ماهستيم در زمان تو يا صاحب الزمان
«شعبانِ كاشى» از دل و جان دوستدار توستبر رَغْمِ دشمنان تو يا صاحب الزمان
هر كس چو اِلتِجا۱۲ به درِ خانهاى بَرَدماييم و آستان تو يا صاحب الزمان
ما را به لطف و مرحمت خود قبول كنگر نيك آمديم وَگر بد قبول كن.۱۳
1.شاعر، شناخته نشد جز اين كه : اوّلاً نامبردار و متخلّص به «شعبان كاشى» است و به خطّه كاشان تعلّق دارد ؛ ثانياً ، شيعه اثناعشرى و دوستدار اهل بيت عليهم السلام است و در ستايش آن بزرگواران، شعر سروده است ؛ ثالثاً ، با توجه به نسخهاى خطى كه مأخذ شعر اوست ، زمان زندگىاش حدود سده دهم است (اثرآفرينان ، ج ۴ ص۳۷) .
2.اشاره به نزول مسيح عليه السلام در زمان ظهور صاحب الأمر عليه السلام كه در روايات بسيارى بدان تصريح شده است .
3.نُه سقف آسمان: كنايه از افلاك نُه گانه ، همه كائنات .
4.صدور: جِ صدر ، بالاى مجلس .
5.دار ضرب: جايى كه در آن سكه زنند ، ضرّابخانه .
6.حُسام : شمشير برّان ، شمشير تيز .
7.نوبت : طبل بسيار بزرگى كه در نزديكى سراى پادشاهى و دار الحكومه در اوقات معيّن صبح و شام مىنواختند ؛ پنج نوبت زدن : اعلام جاه و سلطنت كردن .
8.درد سر خمار : ملالت و دردسرى كه پس از رفع نشئه شراب ايجاد مىشود .
9.مُدام : هميشه ، پيوسته، مِى ، شراب .
10.قرص نوربخش : كنايه از خورشيد .
11.صحن لا جورد : كنايه از آسمان .
12.التجا : پناه بردن .
13.نسخه خطى كتابخانه مجلس : شماره ۷۵۹۴ ، ص ۶۱، دانشنامه شعر مهدوى: ج ۱ ص ۱۰۱.