بر اساس کارکردهای عقل اخلاقی، یکی از توانمندیهای روانشناختی برای ارتقای سطح خویشتنداری کودکان، شناخت و آگاهی آنان در این باره است. بر اساس مدل عقل، که در فصل پنجم ذکر شد، این توانمندی شامل دانش و قدرت تشخیص است. توانمندی دانش و قدرت تشخیص از دوران کودکی رشد میکند، اما بینیاز از پرورش نیست. زیرا گاه با روشهای تربیتی اشتباه دچار لغزش و اختلال میشود.
اگر بخواهیم فرزندان خویشتندار داشته باشیم و در اعضای جامعه خویشتنداری جنسی ارتقا یابد، بهتر است معنای این فضیلت برای آنها توضیح داده شود. آنها این فضیلت را بشناسند و از پیامدهای مثبت آن آگاه باشند. برنامه تولید کنیم تا این پیام به آنها برسد که «خویشتنداری به این معنا است که ذهن و جسمت را واداری تا این توانایی را داشته باشد که آنچه میدانی درست است انجام دهی. خویشتنداری همان چیزی است که به تو کمک میکند تا در شرایط وسوسهانگیز، راه درست را انتخاب کنی، حتی زمانی که ممکن است بدترین افکار به ذهنت خطور کند. خویشتنداری همان چیزی است که به تو کمک میکند تا تأمل کنی و به این مسئله بیندیشی که چنانچه انتخاب زیانآوری را به مرحله اجرا درآوری، چه اتفاقی خواهد افتاد. به تو کمک میکند تا دچار دردسر نشوی و به درستی رفتار کنی». در حقیقت، این مطالب توانمندی دانش را درباره خویشتنداری تقویت میکند.
لازم است فرزندان ما، به عنوان عضوی از جامعه، به این نتیجه برسند که اغلب زمانی پیش میآید که ما به جای کارهایی که باید انجام دهیم تمایل داریم به آنچه دلمان میخواهد بپردازیم. بنابراین، خویشتنداری همیشه کار سادهای نیست. گاهی این کار به قدرت نیاز دارد. افراد باید به چنین پرسشهایی پاسخ دهند که به تعویق انداختن چه کارهایی برای آنها دشوار است: تماشای تلویزیون بعد از انجامدادن تکالیف، مشتزدن به کسی که آنها را عصبانی کرده است، نگاهنکردن به صحنهای که نباید نگاه کنند، دستکشیدن از خوردن برای سالمماندن، یا «نه»گفتن به کاری که کسی از آنها خواسته ولی نباید انجام دهند. در صورتی که پاسخ چنین مسائلی روشن شود، قدرت تشخیص مطلوب از نامطلوب را به دست میآورند. اگر مفهوم خویشتنداری به طور مکرر به کار رود و معنایش بیان شود، افراد