یا تغییر آنها و همچنین متوقفکردن میل رفتاری نامطلوب (همچون تکانهها) و پرهیز از عملکردن طبق آنها میدانند. واس و همکارانش (۲۰۰۵) توانایی غلبه بر پاسخهای پرقدرت را خودمهارگری دانستهاند. فیشباخ۱ و تراپ۲ (۲۰۰۵) خودمهارگری را به چیرهشدن بر تهدیداتی تعریف کردهاند که هدف کوتاهمدت را در برابر هدف بلندمدت قرار داده است.
طبق نظر ماگن و گراس (۲۰۱۰: ۳۳۷) خودمهارگری همان توانمندی مقاومت در برابر وسوسه۳ است و شکلی که خودمهارگری پیدا میکند به وسوسهای بستگی دارد که فراروی فرد قرار گرفته است و او را به سوی خویش میخواند. به طور کلی، مفاهیمی همچون مقاومت در برابر وسوسه، بیتوجهی به محرکهای درونی، انتخاب اهداف بلندمدت مفید و به تعویق انداختن اهداف کوتاهمدت، توقف میل رفتاری را از دیدگاههای متفاوت مهارگری رفتار معرفی میکنند. بهعلاوه، این مفاهیم خودْ از توانمندیهای مستقلی حکایت میکنند که موجب مهار و مدیریت میل و رفتارند. بهترین شاهد بر این ادعا پژوهشهایی است که همین محققان انجام دادهاند و خودمهارگری را با مفاهیم یادشده تعریف کردهاند. از اینرو میتوان توانمندی خودمهارگری را شامل مهارتهایی چون مقاومت در برابر وسوسه، توان تأخیر در ارضا و توان بازداری رفتاری دانست. صبر در مهارگری و مدیریتِ محیطیِ رفتار را دو مهارت دیگری میدانیم که نه جزئی از توانمندی مهارگری بلکه خواهیم گفت که شرط تحقق و مایه تداوم آن هستند.
۲ ـ ۲ ـ ۱. مقاومت در برابر وسوسه
وسوسه۴ عبارت است از تکانه انجامدادن رفتار به شیوهای که پشیمانی از انجامدادن آن در زمان بعد برای فرد را میتوان کاملاً پیشبینی کرد و انتظار داشت.۵ هرچند افراد مکرراً به شیوههایی عمل میکنند که افسوسخوردن بعد از آن قابل انتظار است، اما در اینجا تمرکز