نگهداشتن نفس از چیزهای حرام۱ (طریحی، ۱۳۶۷: ۳/۲۰۸) بیان شده است. رویگردانی از چیزی که حلال و زیبا نیست یا رویگردانی از محرمات و خواستههای پست۲ (ابنمنظور، ۱۴۱۴: ۹/۲۵۳) از دیگر تعبیرهایی است که آمده است.
مفهوم عفت بر کمی چیزی نیز دلالت میکند۳ (ابنفارس، ۱۴۰۴: ۲/۹۳)؛ از اینرو راغب اصفهانی (۱۴۱۲: ۵۷۳) در معنای عفت میگوید: «بسندهکردن در گرفتن یا خوردن چیز اندکی که آن اندک، خود در حکم باقیمانده چیزی است».۴ به هر حال، در همه معناهایی که برای عفت بیان شده، چند نکته مهم به چشم میخورد: نخست اینکه، ماهیت عفاف خودداری و رویگردانی (کفّ) است که تقریباً همه لغتشناسان بدان اشاره کردهاند؛ دوم، درباره متعلق عفت است. عفت، بازداریکردن از چیزهای زشت، حرام و خواستههای پست است. همچنین، اگر به اصل واژه «عفت» مراجعه کنیم (همانگونه که راغب اصفهانی در مفردات الفاظ القرآن و ابنمنظور در لسان العرب بیان کرده) این نکته نیز در خور توجه است که عفت، خودداری در خواهشها و تمناهایی است که در چیزهای کمارزش و کممقدار پدیدار میشود.
اما عفت در اصطلاح، حاصلشدن حالتی برای نفس و جان آدمی است که با آن از غلبه و تسلّط شهوت جلوگیری میکند. مُتَعَفِّف کسی است که چنین حالتی را در اثر تمرین و زحمت حاصل میکند۵ (همان). عفتورزی، قوه شهوت را بین افراط و تفریط، به تعادل میرساند. بنابراین، میتوان گفت شخص عفیف در برابر تحریک جنسی مطابق با احکام شرع و موافق با جوانمردی عمل میکند۶ (الجرجانی، ۱۳۷۰: ۶۵). از آنجا که خویشتنداری در برابر شهوت موجب میشود از اسراف در لذتها اجتناب شود و میانهروی در نظر باشد، سلامتی به دنبال خواهد
1.. «کف النفس عن المحرمات».
2.. «الكَفُّ عما لا يَحِلّ و يَجْمُلُ. عَفَ عن المَحارِم و الأَطْماع الدَّنِية».
3.. «أحدهما: الکف عن القبیح، والآخر: دال علی قلة الشیء».
4.. «و أصله: الاقتصار علی تناول الشیء القلیل الجاری مجری الْعُفَافَةِ، والْعُفَّةِ، أی: البقیة من الشیء، أو مجری الْعَفْعَفِ، و هو ثمر الأراک».
5.. «الْعِفَّةُ: حصول حالة للنّفس تمتنع بها عن غلبة الشّهوة، والْمُتَعَفِّفُ: المتعاطی لذلک بضرب من الممارسة والقهر».
6.. «العفة: هی هیئة للقوة الشهویة متوسطة بین الفجور الذی هو إفراط هذه القوة والخمود الذی هو تفریطه. فالعفیف من یباشر الإمور علی وفق الشرع والمروءه».