31
فرهنگ‌نامه اعتکاف

یَبطِشُ بِها، إن دَعانی أَجبَتُهُ، وَ إن سَأَلَنی أَعطَیتُهُ۱.۲

۰.بنده‏ای با بهتر از انجام دادن واجباتش، به من تقرّب نجسته است و او با انجام دادن مستحب، به من تقرّب مى‏جوید تا دوستدارش شوم، و چون دوستدارش شوم، گوشِ شنیدن او و دیده دیدن او و زبانِ گفتن او و دستِ فعّالیت او مى‌گردم. اگر مرا بخوانَد، اجابتش می‌کنم و اگر از من بخواهد، عطایش مى‏نمایم.

این سخن، بِدان معناست که در بالاترین مرتبه معرفت شهودى، خداوند متعال، چنان بر دل، تجلّی مى‏کند که سالک، اراده خود را در اراده حق، فانی مى‏بیند و در این حال، احساس مى‏کند که همه افعال و حرکات و سکناتش، مستند به خداوند متعال ‏اند و بدین سان، مفهوم حقیقىِ «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا باللّٰه‏» را در مى‏یابد و با دستیابی به این مرتبه از شهود، «مستجاب الدعوه» مى‏گردد و اراده او به اذن خدا در جهان، کارساز مى‏شود.۳

1.. در برخى از احادیث آحاد، افزوده شده: «وَ رِجلَهُ الَّذى یَمشى بِها؛ و پاى او مى‏شوم که با آن، راه مى‏رود» و در برخى دیگر افزوده شده: «وَ قَلبَهُ الَّذى یَعقِلُ بِه؛ و دل او مى‏شوم که با آن مى‏فهمد» (ر.ک: دانش‌نامۀ عقاید اسلامى: ج ۴ ص ۴۸۰ و ۴۸۳).

2.. دانش‌نامۀ عقاید اسلامى: ج ۴ ص ۴۸۰ ح ۳۷۴۴.

3.. عالم ربّانى و فقیه محقّق، ملاّ احمد نراقى در کتاب طاقدیس، پس از این که انواع رذایل اخلاقى و عملى و دل‌بستگى‏هاى انسان ـ از بازار و دکان گرفته، تا مسند ریاست و امر و نهى، و کرسى بحث و تدریس، و منبر وعظ و خطابه ـ را به عنوان چاه‏هایى معرّفى مى‏کند که یوسف حقیقت آدمى، در آن گرفتار گردیده است، در بارۀ رَسَن و ریسمانى که انسان را مى‏تواند از این چاه‏ها نجات دهد، مى‏گوید:
یوسفا! اینک رَسن آویخته در وى افکن دست و پا بگسیخته این رسن دانى چه باشد؟ یاد دوست دوست کبود آن که جان جمله اوست جان چه باشد؟ آن که از وى زندگی‌ است بى وجودش هیچ جسمى زنده نیست یاد او کن تا ز غم‌ها وا رهى تا قدم زین چاه‌ها بالا نهى یاد او کن یاد دیگر کس مکن یاد گل کن یاد خار و خس مکن یاد او کن تا همى یادت کند از بلا و محنت آزادت کند گر از این معنى همى خواهى نشان اُذکرونى أذکرکم از قرآن بخوان پاسبان شو بر درِ دل روز و شب تا نیاید کس در آن جز یاد رب یاد او جان تو فرّخ‌فر کند سینه را دریاى پهناور کند دل به این و آن مده‏ اى بوالهوس! دل به آن ده کان دلت داده است و بس خلوت دل کان همایون خلوتی است خلوت سلطان صاحب حشمتى است هر گدایى را در آن جا ره مده خار و خس در مسند سلطان منه صفّۀ دل بارگاه کبریاست مبرز شیطان نمودن کِى رواست؟! بعد از این دل بند خار و خس مکن آنچه کردى بس بود زین پس مکن دیو و دد از خانۀ دل دور کن بعد از آن آن خانه را پُرنور کن از دل خود دور کن غوغاى عام تا شه خوبان کند آن جا مقام. ( مثنوى طاقدیس: ص ۳۳ ـ ۳۴).


فرهنگ‌نامه اعتکاف
30

مسئولیت‏شناسی است.۱ هر چه این حقیقت کامل‏تر باشد، معتکف، برکات بیشتری از اعتکاف خواهد داشت.

برکات ذکر و یاد خداوند سبحان در تحلیلی جدا، به تفصیل ارائه مى‏شود.۲ در این جا اشاره‌ای کوتاه به بالاترین مراتب آن داریم.

بالاترین مراتب برکات ذکر

بالاترین مراتب برکات یاد خدا، معرفت شهودی و دیدار قلبی با خداوند سبحان است که «لقاء اللّٰه»‏ نامیده مى‏شود، چنان که از اهل بیت علیهم السّلام مکرّر نقل شده که آنان، خدایی را که نبینند، عبادت نمى‏کنند.۳

البتّه باید توجّه داشت که معرفت شهودی و دیدن خدا با دیده دل، مراتبی دارد که اهل بیت علیهم السّلام در بالاترینِ مرتبه آن بوده‏اند و دیگران به میزان تلاش خود مى‏توانند به این قلّه معرفت نزدیک شوند. آیة اللّٰه‏ بهجت رحمه الله در باره پایین‏ترین و بالاترین مرتبه دیدار خدا فرمود:

۰.نخستین مرتبه لقاء اللّٰه‏ [برای عبد]، این است که در حال نماز، برای او، اُنس و دل‌گرمی پیدا مى‏شود و بالاترین مرتبه لقاء اللّٰه‏، حالتی است که در حدیث «قرب نوافل»، به آن اشاره شده است.

مقصود از حدیث قُرب نوافل، حدیثی است که در منابع معتبر شیعه و اهل سنّت، با اندکی اختلاف در لفظ، نقل شده و متن آن، این است:

۰.ما تَقَرَّبَ إِلَىَّ عَبدٌ بِشَى‏ءٍ إِلَىَّ مِمَّا افْتَرَضتُ عَلَیهِ، وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَىَّ بِالنّافِلَةِ حَتّی أُحِبَّهُ، فَإذا أَحبَبتُهُ کُنتُ سَمعَهُ الَّذی یَسمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذی یُبصِرُ بِهِ، وَ لِسانَهُ الَّذی یَنطِقُ بِهِ، وَ یَدَهُ الَّتی

1.. ر.ک: نهج الذکر: ج ۱ ص ۱۹ و ۱۰۹ (حقیقت یاد خدا).

2.. ر.ک: ص ۱۴۳ (تبیین برکات یاد خدا و زیان‌هاى فراموش کردن او).

3.. ر.ک: دانش‏نامۀ عقاید اسلامى: ج ۴ ص ۱۲۵ (معناى دیدن خدا).

  • نام منبع :
    فرهنگ‌نامه اعتکاف
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری محمّدحسين صالح آبادي عبدالهادي مسعودي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 12130
صفحه از 351
پرینت  ارسال به