با توجه به ترديدناپذير بودن شمار آيات ـ چنان كه توضيحش گذشت ـ بايد مشكل ياد شده را با شيوه اي علمي و منصفانه حلّ نمود.
ديدگاه كليني در باره مفاد حديث
مرحوم كليني( اين حديث را آخرين حديث، از باب النوادر، از كتاب القرآن، در كتاب شريف الكافي مي آورد. شيوه مرحوم كليني در مجموعه الكافي اين است كه آن را بر كتاب هاي متعدّدي و هر كتاب را بر باب هايي مرتّب ساخته و براي هر بابي عنواني متناسب با محتوايش قرار داده و سپس احاديث شاذّ و نادر را در بابي با عنوان «نوادر» جاي داد؛ زيرا طبق فرهنگ حديثي شيعه و احاديثي كه كليني ۱ خود و جز او نقل مي كنند، احاديث شاذّ و نادر ـ كه مخالف كتاب يا سنّت معتبر و مورد عمل و يا خلاف اجماع هستند ـ ۲ از مقام اعتبار ساقط اند.
همچنين، وقتي كليني خود احاديثي ۳ نقل مي كند كه بر مصونيت الفاظ و عبارات قرآن و وقوع تحريف معنايي در تفسير آن دلالت دارد، حديثي كه در ظاهرش مخالف آنها باشد، يا بايد تأويل رود و يا اگر قابل تأويل نبود، طرح شود.
با اين توجّه آوردن اين حديث در باب نوادر، آن هم آخرين حديث از اين باب، به روشني حاكي از اعتقاد كليني( به وجود مشكل يا شذوذ در اين حديث است؛ اما حديث را به دليل استواري سند مي آورد. بر اين اساس، به نظر مي رسد، كار كليني در آوردن حديث در اين موضع، از دو حال بيرون نيست:
الف. يا خود وجهي قابل اعتماد براي حلّ مشكل اين حديث نمي يابد، ليكن به مصداق «ربّ حامل فقه إلي من هو أفقه منه»، ۴ آن را در كتابش مي آورد تا حديث به پسينيان برسد؛ زيرا «كم ترك الأوّلون للآخرين».
ب. و يا خود بر وجه تأويل حديث آگاهي داشت، ليكن آن را در باب نوادر جاي مي دهد تا به مشكل حديث و شذوذ آن در ظاهر بدوي مفادش توجّه بدهد؛ زيرا تا آنجا كه ممكن است، بنا بر آوردن مباحث تحليلي ندارد و بيشتر مي كوشد با چينش، ترتيب، تبويب و عنوان دهي به ابواب احاديث رأي و وجهه نظر خود را نمايان سازد.
1.. چنانكه خود كلينى در مقدّمه كتابش تصريح مى كند: إنه لا يسع أحدا تمييز شيء مما اختلف الرواية فيه عن العلماء( برأيه، إلا على ما أطلقه العالم بقوله(: «اعرضوها على كتاب الله فما وافى كتاب الله عزوجل فخذوه، و ما خالف كتاب الله فردوه... وقوله(: «خذوا بالمجمع عليه، فإن المجمع عليه لا ريب فيه» ( الكافي، ج۱، ص۸)
2.. همچنين كلينى در مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق نقل مى كند: «... و يترك الشاذّ الذي ليس بمشهور عند أصحابك؛ فإنّ المجمع عليه لاريب فيه» ( الكافي، ج۱، ص۶۸ ح۱۰). و در حديث منقول از امام باقر آمده است: «يا زرارة خذ بما اشتهر بين اصحابك و دع الشاذّ النادر» (عوالي اللئالي، ج۴، ص۱۳۳، ح۲۲۹؛ مستدرك الوسائل، ج۱۷، ص۳۰۳؛ بحار الأنوار، ج۲، ص۴۵، ح۵۷).
3.. كلينى در كتاب روضة الكافي با اسنادش از امام باقر( نقل مى كند كه در نامه اش به سعد الخير مى فرمايد: «وكان من نبذهم الكتاب أن أقاموا حروفه وحرفوا حدوده فهم يروونه ولا يرعونه» (الكافي، ج۸، ص۵۲، ح۱۶)؛ نيز ر. ك: الكافي، ج۲، ص۶۲۷، ح۱)
4.. الكافي، ج۱، ص۴۰۳، ح۱.