ميسّر نيست. ۱ اسباب نزول از مهمترين دانشهايي است كه پيوند متن قرآن با واقعيت و ديالكتيك آن دو با يكديگر را نشان ميدهد. ۲ قرآن پژوهان متأخر براي فهم سبب نزول به جز توجه و استناد به روايات راههاي ديگر را پيشنهاد مينمايند، ۳ لكن پيشينيان تنها راه فهم سبب نزول را روي آوردن به روايات ميدانستند. ۴
عرصه نقل همواره عرصهاي خطرخيز و لغزش آفرين است، لذا نميتوان و نبايد بدون بررسي دقيق، هر سبب نزولي را ـ كه نقل شده است ـ پذيرفت و به آن اعتماد كرد؛ زيرا «شناخت قطعي و يقين سبب نزول بسياري از آيات قرآن همواره امر آسان و سهل الوصولي نيست. گاه روايات مختلفي را مييابيم كه هر يك سببي متفاوت براي نزول آيه اي خاصّ بيان ميكنند. ۵
از آنجا كه بحر العلوم تفسيري روايي است، روايات اسباب نزول در آن جايگاه ويژهاي دارد، لكن ـ چنان كه به تكرار بيان شد ـ چون شيوة معمول سمرقندي نقل اقوال و روايات بدون نقد و ارزيابي و ردّ و ترجيح در ميان آنهاست، ۶ بدون ترديد، از آفات اين شيوه مصون نمانده است؛ آن چنان كه گاه سبب نزولي را بيان ميدارد كه با سيرة پيامبر صلی الله علیه و آلهصلي الله عليه و آله و سلم)، موازين عقلي و واقعيّات تاريخي در تضادّ آشكار است. ۷
يكي از عرصههاي مرتبط با مبحث اسباب نزول، بيان شأن و تعيين مصداق براي ضمير يا اسم مبهمي است كه در يك آيه آمده است، امري كه سمرقندي، كمابيش، در تفسير خود به آن توجّه كرده است. ۸
اهل بيت در تفسير بحر العلوم
نگرش سمرقندي در اين موضوع از شاخصههاي نگاه بيطرفانه و علمي به زحمت برخوردار است. او ذيل آيههاي ناظر به اهل بيت علیهم السلام روايتهايي ميآورد كه بيانگر سبب نزولي براي آيه يا تفسير و تأويلي درباره آن است، لكن از سنجش و نقد روايات غالباً چشم ميپوشد و به نقل صِرف بسنده ميكند. او در مواردي، روايات سبب نزولي را ـ كه بيانگر مقام رفيع عترت نبوي است ـ نميبيند يا ناديده ميانگارد و گاهي نيز به جاي اهل بيت روايات و سبب نزولهايي را در بيان فضيلت و تكريم كسان ديگري روايت ميكند ۹ با اين وجود، ذيل شماري از آيهها، حكايتها يا سبب نزولهايي را ذكر ميكند كه بيانگر فضليت اهل بيت است و معمولاً از طريق شيعه و در مواردي از طريق غير شيعه نيز نقل شده است؛ ۱۰
1.. اسباب النزول، ص۷۴.
2.. معناي متن، ص۱۹۷.
3.. همان، ص۲۰۲.
4.. الإتقان في علوم القرآن، ج۱، ص۱۱۴ ـ ۱۱۵.
5.. براي نمونه ر.ك: ج۳، ص۵۰۳، ۵۰۶، ۵۲۳، ۵۲۵.
6.. تفسير السمرقندي، ج۳، ص۳ ـ ۴.
7.. همان، ص۴۲۷، ۴۲۱.
8.. تفسير السمرقندي، ج۱، ص۱۹۶، ۱۹۷، ۳۶۳، ۳۶۴، ۴۱۵، ۴۴۵، ۴۴۹؛ ج۲، ص۱۱۹ ـ ۱۲۰، ۳۵۹، ۴۸۵.
9.. همان، ج۱، ص۲۷۴، ۴۴۵؛ ج۲، ص۱۵.