شخص ديگري که نوفلي خبري از او نقل کرده، جعفر بن محمد نوفلي است که ميتواند برادر مؤلف ما، يعني علي بن محمد نوفلي باشد. وي روايتي از جعفر نوفلي در کتاب الاخبار خود نقل کرده و مسعودي آن را آورده است. ۱ در الاغاني ۲ نيز خبري از همين طريق، يعني «علي بن محمد عن جعفر بن محمد النوفلي» آمده است. در عيون اخبار الرضا( ۳ نيز روايتي از جعفر بن محمد نوفلي هست که مطلبي درباره برخي از شيعيان مدعي زنده بودن امام کاظم علیه السلام از آن حضرت پرسش کرده است.
در عيون اخبار الرضا(، ۴ خبر مفصل مربوط به دستور مأمون به فضل بن سهل براي گردآوري ارباب مذاهب براي مذاکره و مباحثه با امام رضا علیه السلام از قول «حسن بن محمد نوفلي ثم الهاشمي» نقل شده که ميتواند برادر مؤلف ما باشد. زمان او با روايتي که از داستان مزبور نقل کرده منطبق است. احمد بن محمد بن سليمان نوفلي راوي ديگري است که در بصائر الدرجات ۵ و اکمال الدين ۶ از او نقل شده است.
بسا ابراهيم بن محمد نوفلي نيز فرزند ديگر همين محمد بن سليمان نوفلي باشد که در بصائر الدرجات، ۷ از او روايت شده است.
در رجال الطوسي ۸ از عباد بن محمد بن سليمان نوفلي به عنوان يكي از اصحاب امام رضا علیه السلام ياد شده است. تا آنجا كه ميدانيم در منابع حديثي روايتي از وي درج نشده است.
اگر مقصود از علي بن محمد در اين سند «قال عليّ بن محمد، حدّثني جدّي حمدون» در الاغاني، ۹ به قرينه روايات قبل از آن نوفلي ما باشد، ميتوان تصور کرد که يکي از اجداد مادري وي نامش حمدون بوده است، اما اطمينان کافي به اين امر نداريم.
شيخ صدوق در اكمال الدين روايتي از «محمد بن علي بن محمد النوفلي»، از طريق احمد بن عيسي وشاء، از احمد بن طاهر قمي، از محمد بن بحر، از احمد بن مسرور، از سعد بن عبدالله قمي نقل ميكند. اينکه محمد بن علي بن محمد نوفلي فرزند نويسنده ما باشد، کاملاً محتمل است. ۱۰
اين واقعيت که نوفلي بر خلاف پدر و عموهايش که راوي بودهاند و تاکنون از نام کتابي از آنان آگاهي نداريم، يک مؤلف بوده است، ترديدي نيست، اما تنها کتابي که از او ميشناسيم، کتاب الاخبار است. اين نام نيز تنها در مروج الذهب آمده و ديگران تنها به عنوان يک منبع از خود او ياد کرده، اما نامي از اين کتاب به ميان نياوردهاند. در اين باره توضيحاتي خواهد آمد.
1.. مروج الذهب، ج۳، ص۷۹.
2.. ج۳، ص۱۰۹.
3.. ج۲، ص۲۱۶.
4.. ج۱، ص۱۵۴.
5.. ص۴۳.
6.. ج۱، ص۳۲۱، ج۲، ص۳۴۲.
7.. ص۱۵۹.
8.. ص۳۶۲.
9.. ج۵، ص۱۹۱.
10.. وسائل الشيعة، ج۳۸، ص۸۸.