فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50 - صفحه 336

البته عبدالجليل تنها به ارائه اين پيشنهاد ارزنده و در نوع خود كم‌نظير، بسنده مي‌كند و اقدامي عملي در اين زمينه انجام نمي‌دهد. شايد در پي اين نوع فراخواندن‌ها بود كه گيب، ضمن بحث از ادب عربي در عصر آل بويه، ۱ مدوِن اصلي نهج البلاغه را معين نکرده و آن را به شريف رضي و يا شريف مرتضي نسبت مي‌دهد؛ ۲ گر چه او در باب استناد حقيقي و درستِ خطبه‌ها به حضرت و سجع زيبا و غير متكلف نهج‌البلاغه ـ كه وي آن را «شاهراه بلاغت» مي‌نامد ـ ترديدي روا نمي‌دارد ۳ و از شهرت فراوان آن در ميان شيعيان و اهل سنت ياد مي‌كند. ۴ پس از ويرايش دوم كتاب گيب (۱۹۶۳م)، آهسته آهسته روند داوري‌ها درباره نهج‌البلاغه رو به بهبود گذارد؛ براي مثال مختارجبلي، نويسنده مسلمان مقاله «نهج‌البلاغه» در دايرة المعارف اسلام ليدن (ويرايش دوم) ـ كه نماينده رهيافت توصيفي اسلام شناسي در غرب است ـ ۵ نخستين بحث از اصالت نهج‌البلاغه را متعلق به ابن خلكان دانسته است، كه ذهبي و ديگران بعدها آن را تكرار كرده‌اند. ۶ وي با ردّ نظر محققاني چون دوسلان و استناد به آثار مشاهير خاورشناسان و نسخ خطي متعدد، اذعان مي‌دارد تمامي نسخ نهج‌البلاغه از آنِ علی علیه السلامعليه السلام) بوده و گردآورنده آن شريف رضي است. ۷
جبلي علي‌رغم به كاربردن كلمه«منسوب» براي نهج‌البلاغه علی علیه السلامعليه السلام)، با استعمال واژه« به طور سنتي» نشان مي‌دهد كه روش خاورشناسان قرون ۱۸و۱۹م، مخدوش است. ۸
او در ميان استناد به پژوهش‌هاي خاورشناسان، به تحقيقات لور اوكسيا واگليري، ۹ خاورشناس شهير ايتاليايي، توجه فراواني دارد. جبلي به طور خاص، تحت تأثير اين سخن واگليري است كه بخش فراواني از نهج‌البلاغه، بويژه بخش‌هاي تاريخي آن، به راستي از آنِ علی علیه السلامعليه السلام) است؛ اما اثبات اصالت ما بقي آن با دشواري‌هايي روبه‌روست. ۱۰ در واقع، واگليري در مقاله مشهور خود درباره نهج‌البلاغه و گردآورنده آن شريف رضي، ضمن بحث از انتساب تدوين كتاب به رضي، عمده مطالب آن را هم از آن علی علیه السلامعليه السلام) مي‌داند؛ ۱۱ چنان كه در برابر ترديدهاي ابن خلّكان و مقّلدان وي ۱۲ در تأييد اصالت بخش عمده‌اي از مجموعه، به منابع هم عصر ابن خلکان و پيش‌تر از او و نيز به منابع محکم شيعه و سنّي استناد مي‌كند. ۱۳ او همچنين در پاسخ به پرسش‌هاي خاورشناسان، از استدلال‌هاي محققاني چون ايوانف ۱۴ بهره مي‌جويد. ۱۵
كليفورد ادموند باسورث، ۱۶ خاورشناس كثيرالتأليف انگليسي، در مقاله «نهج‌البلاغه» در دايرة المعارف ادبيات عربي ۱۷ (۱۹۹۸)، فهرستوار به دستاوردهاي پژوهش‌هاي خاورشناسي درباره نهج‌البلاغه اين چنين اشاره مي‌كند:

1.. “Nahdj al – Balagha” in EI۲.

2.. Arbic literature,an Introduction, P.۴,FF.

3.. Ibid, P.۹۸.

4.. Ibid, PP. ۹۸-۹۹.

5.. Ibid, P. -۹۹.

6.. مطالعات اسلامي در غرب انگليس زبان، از آغاز تا شوراي دوم واتيکان، ص‌۱۶۴.

7.. Ibid; “EN Core a Propos de L authenticite du “Nahj al – Balagha” , PP. ۳۶ – ۳۷.

8.. “Nahdj al – Balagha” in EI۲ , “EN Core a Propos de L authenticite du “Nahj al – Balagha”, P.۳۳.

9.. Laura veccia vaglieri.

10.. “Nahdj al – Balagha” , “Ali b. Abi Talib” in EI۲ ; “Sul “Nahj al – Balagha” e sul suo compilatore as – sarif ar RadI” , P.۵۶.

11.. “Sul “Nahj al – Balagha” e sul suo compilatore as – sarif ar RadI” , PP, ۱۶,۲۴ , ۴۶, CF. “ Ali b. Abi Talib” in EI۲.

12.. Ibid , PP.۸-۱۰.

13..Ibid, PP. ۴, ۱۸, ۲۴.

14.. A guide to Ismaili literature, Ivanow, London, ۱۹۳۳, p.۸۳.

15.. “Sul “Nahj al – Balagha” e sul suo compilatore as – sarif ar Radi” PP.۱۴,۱۸,۲۴.

16.. C.E. Bosworth.

17.. The Encyclopedia of Arabic literature.

صفحه از 423