الهجر و في جانب القطيعة»، و نميگويند: «في جانب الوصل و في جانب المصافاة»، بدين خاطر که وضع اوّلي لفظ «جنب» براي مباعدة و نشان دادن دوري است، و از گفتار ايشان است: الجار الجنب ـ که همسايهاي را گويند که از بيگانگان باشد ـ گفته ميشود: «جنبت الرجل و أجنبته و تجنبته و تجانبته»، همه به يک معناست، و «رجل أجنبي و أجنب و جنب و جانب» نيز داراي معنا واحدند. ۱
ج. شارح در بيان اين جمله از حضرت: «وأطؤوكم إثخان الجراحة، طعناً في عيونكم، وحزّا في حلوقكم، ودقّا لمناخركم»، ۲ به فصاحت امام در واژهگزيني اشاره ميکند، و ميگويد:
و اعلم أنه لمّا ذكر الطعن نسبه إلى العيون، و لمّا ذكر الحزّ و هو الذبح نسبه إلى الحلوق، و لمّا ذكر الدقّ و هو الصدم الشديد أضافه إلى المناخر، و هذا من صناعة الخطابة... ۳
تصرف لفظي و معنوي اديب در واژگان
مقصود از تصرف اديب در واژگان هنر نمايي اوست در گزينش و يچنش کلمات متناسب در کنار هم، و تبديلاتي که در لفظ براي رساندن بهتر معنايي يا دادن نوعي آرايش زيباي واژگاني به کلام بدان دست ميزند، و بيشتر آن به صناعات ادبي، بويژه بديع و محسنات لفظي و معنوي بازميگردد. ما در اين مجال اندک برخي از بسيار اين موارد را يادآور خواهيم شد:
۱. عدم تکلف و تصنع
بهتر است پيش از همه، نمونهاي براي عدم تکلف و تصنع در نهج البلاغه بياوريم، شارح در شرح اين حکمت امام: «اتقوا الله تقاة من شمّر تجريداً، و جدّ تشميراً»، نكته اي بلاغي ميآورد، و از پس آن، عدم تکلف و تصنع متن ادبي را مهمتر از دارا بودن انواع بديعي و بلکه پيشنياز آن ميخواند. وي ميگويد:
لو قال: وجرّد تشميراً، لكان قد أتى بنوع من أنواع البديع، لكنه لم يحفل بذلك، و جرى على مقتضى طبعه من البلاغة الخالية من التكلف و التصنع، على أن ذلك قد رُويَ و المشهور ارواية الأولى. ۴
و بدين ترتيب، بلاغت تصنعي و با تکلف را مردود ميداند، و اين در هنگامي که شارح به مقايسه و مفاضله ميان خطب حضرت و خطب خطباي بزرگ عرب مينشيند، آشکار ميشود.
۲. موازنه بين واژگان و سجع کلام
موازنه آرايش لفظي سخن است، و در علم بديع آن است که دو فاصله ۵ در وزن و نه در قافيه مساوي باشند؛ ۶ مثل آيه کريمه (وَنَـمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ * وَزَرَابِيُّ مَبْثُوثَةٌ(. ۷ و ۸ موازنه در سخن فصيح جايگاه مهمي دارد،
1.. همان، ج۱۱، خ۲۱۶، ص۱۲۲.
2.. نهج البلاغه، خ۲۳۸.
3.. شرح نهج البلاغه، ج۱۳، خ۲۳۸، ص۱۰۹.
4.. همان، ج۱۹، حکمت۲۰۶، ص۲۵.
5.. فاصله ـ دو حرف پاياني کلمه در پايان کلام ـ در نثر، همان قافيه در نظم است (ر.ك: جواهر البلاغه، ص۳۵۱).
6.. جواهر البلاغة في المعاني والبيان والبديع، ص۳۵۲؛ موسوعة علوم اللغة العربية، ج۹، ص۲۱۷. ابن ابي الاصبع مصري، موازنه را غير از معناي متداول آن نزد اهل بلاغت معرفي ميکند، مقصود وي از موازنه مقايسه کلامي با کلام ديگر است، و مقصود ما در اين مقال همان است که به آرايش لفظي مفردات مربوط است و در اين زمينه نظير سجع است (ر.ك: بديع القرآن، پاورقي ص۱۸۹).
7.. سوره غاشيه، آيه ۱۵ـ ۱۶.
8.. اگر بيشتر الفاظ با هم متساوي الوزن باشد، مماثله ناميده ميشود (ر.ك: موسوعة علوم اللغة العربية، ج۹، ص۲۱۷).