البته اينکه عالم اظلّه در همين دنيا هم باشد، از کلمات صاحب کتاب العقائد الاسلامية فهميده نميشود.
سه. چون دو عالمي که علامه تصور کرده، تقدم زماني بر يکديگر ندارند، پس عالم ملکوتِ هر کس در همين دنيا هم تصور دارد و هر کس يک عالم ملک و يک عالم ملکوت دارد و فاصله آن به اندازه (كُن فَيَكُونُ( است. البته خود علامه تصريح به آن نکرده است که اين دو عالم يکي است. چهار. عالم اظلّه مربوط به قبل از خلقت آدم نبوده است، بلكه از عبارت علامه فهميده ميشود عالم اظلّه اصلاً با خلقت آدم و حتي با عالمي كه انسان در آن زندگي ميكند، فاصله ندارد.
بررسي و نقد ديدگاه علامه
آنچه از روايات فهميده ميشود، اينکه عالم اظلّه وجود دارد و روايات صحيح السند هم بر آن دلالت ميکند؛ گرچه تنها روايتي که علامه به آن استناد کرده، ضعيفالسند است؛ به دليل وجود عبدالله بن محمد الجعفي در سند ۱ که آن را ضعيف دانستهاند.
مثلاً در روايت صحيحهاي از امام باقر علیه السلام آمده است:
... عند الاظلّة حين اخذ الله ميثاق بني آدم ۲ ... .
علاوه بر اين دو روايت، در کتابهاي حديثي شيعه مثل الکافي، من لا يحضره الفقيه، عللالشرايع صدوق و بصائر الدرجات ۳ رواياتي دال بر وجود عالم اظلّه يافت ميشود که به بعضي اشاره خواهد شد.
در همين روايات از کنار هم قرار گرفتن عالم اظلّه و آيه ميثاق، ميتوان به يکي بودن عالم ذر و عالم اظلّه پي برد. از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود:
ان الله تبارک و تعالي اخذ ميثاق شيعتنا بالولاية لنا، و هم ذر يوم اخذ الميثاق علي الذر بالاقرار له بالربوبية، و لمحمد بالنبوة و عرض علي محمد صلی الله علیه و آله امّته في الظل، و هم اظلّه. ۴
و هم ايشان در روايت ديگري ميفرمايد:
يا جابر! الم تسمع الله يقول في کتابه: و اذ اخذ ربک من بني آدم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم علي انفسهم الست بربکم؟ قالوا: بلي، و ان محمداً رسول الله و ان علياً اميرالمؤمنين، فوالله لسماه الله تعالي اميرالمؤمنين في الاظلّة حيث اخذ من ذرية آدم الميثاق. ۵
1.. روي عن جابر بن يزيد الجعفي و هو ضعيف (معجم رجال الحديث، ج۱۱ ص۳۳۶، شماره ۷۱۵۰). البته در الكافي ج۱، ص۴۳۶، ح۲ به جاي الجعفي، الجعفري آمده است که تصحيف در نسخه است.
2.. تفسير القمي، ج۲، ص۳۹۱؛ اصول الكافي، ج۱، ص۴۳۷؛ المحاسن، ج۱، ص۲۲۸.
3.. ر.ك: من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص۳۵۲؛ الكافي، ج۸، ص۵؛ علل الشرائع، ص۸۴ و ۸۰۵؛ الخصال، ص۱۶۹، ح۲۲۲؛ بصائر الدرجات، ص۷۳؛ تفسير العياشي، ج۲، ص۱۲۶، ح۳۵.
4.. الكافي، ج۱، ص۴۳۷.
5.. بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۹۶۳، ح۵۳.