تأويلهايي که از شيخبهايي، فيضکاشاني و آلوسي نقل کرديم از سه جهت غيرقابل اعتماد و استناد است.
۱. تأويل و حمل روايتي بر مجاز، زبان تمثيل و نماد زماني قابل پذيرش است که اصل صدور روايت از معصوم ثابت شده و آن هنگام که متن آن، به دليل مخالفت با يک دليل قطعي، غير قابل عمل باشد. امکان تأويل وجود ندارد. در بررسي سندي روايات هاروت و ماروت تبيين شد که اين روايات از نظر سند فاقد اتصال يا صحت سند هستند.
۲. روايات مورد بحث در مقام تفسير و بيان شأن نزول آيه ۱۰۲، سوره مبارکه بقره وارد شده است. بر اساس آنچه در آيه آمده و همه مفسران، حتي همين کساني که روايات هاروت و ماروت را به تأويل ميبرند، پذيرفتهاند، هاروت و ماروت، بنابر قرائت مشهور ـ که «ملکين» را به فتح لام ميخوانند ـ دو فرشته الهي بودند که مسئوليت تعليم سحر به مردم براي مقابله با ساحران فتنهجوي عصر سليمان( را بر عهده داشتند و کسي نگفته است که هاروت و ماروت در آيه به معناي رمز و نماد به کار رفته است.
وقتي هاروت و ماروت در آيه، در مفهوم واقعي به کار رفته و نه به معناي رمز و مجاز، چگونه ميتوان روايات بيانگر همين آيه را بر رمز و نماد به تأويل برد؟!
۳. با صرف نظر از دو اشکال پيشين، از دانشوراني که تأويلهاي پيشگفته را براي روايات هاروت و ماروت ذکر کردهاند، ميپرسيم:
يک. تأويلهاي ارائه شده از سوي شما از چه شواهدي در متون وحياني برخوردار است؟! آيا در خود آيه و روايات مرتبط با هاروت و ماروت شواهدي بر اين تأويل رمزي وجود دارد؟ در اين صورت، چرا به آن استشهاد نکردهايد؟! آيا اختلاف و ارائه تأويلهاي مختلف، خود گواه آن نيست که اين تأويلها صرفاً از روي ذوق ارائه شده و فاقد پشتوانه علمي است؟!
دو. در تأويل نخست ذکر شده از شيخ بهايي، از يک شخص عالم کامل و مقرب که دچار سقوط شده و شخص ناقص، جاهل و غرق در گناه که به اوج کمال رسيده، سخن به ميان آمده است؛ اما معلوم نيست هاروت و ماروت نماينده کدام يک از آنها هستند؛ زيرا بر اساس ظاهر آيه و آنچه در روايات آمده، هاروت و ماروت هر دو يک سرنوشت داشتهاند؛ نه اين که يکي از آنان مقام تعليمي و ديگري مقام تعلمي داشته باشد؟! اگر مقصود از شخص متعلم فاسق، زني به نام زهره است که در اثر تعليم هاروت و ماروت به اوج کمال رسيد، باز دچار ابهامهاي بيشتري است؛ زيرا در اين صورت، معلم زهره دو تناند، نه يک شخص عالم، و چرا بايد براي زهره دو معلم باشد؟! از سوي ديگر، طبق همه روايات، زهره باعث فريب و لغزش هاروت و ماروت شده و خود مستوجب لعنت الهي شد. با اين حال، چگونه قابل پذيرش است که بگوييم او در مقام تعلّم و نصيحت پذيري، خود را از حضيض گناه به اوج کمال رسانده است؟!
سه. در تأويلهاي ديگر نقل شده، هاروت و ماروت نمادي از قلب و روح و زهره نماد بدن دانسته شده است، که قلب و روح از بارگاه قدسيان هبوط داده شد و به خاطر همنشيني با بدن دچار لغزش و گناه شد و تا روز قيامت در انواع عذاب و نعمت در عذاباند.