اتقوا الدنيا فو الذي نفسي بيده إنها أسحر من هاروت و ماروت. ۱
در اين روايت نيز از هاروت و ماروت به عنوان دو موجود اهل سحر، جادوگري و فريفتن انسانها ياد شده است. پيداست كه مقصود از جادوگري مفهوم حقيقي سحر نيست؛ زيرا کار دنيا سحر و جادو نيست، بلکه مقصود زدايش عقل و تفکر آدميان از رهگذر مفتون ساختن آنهاست؛ همان گونه که ساحران با تصرف در عقل مردم در امور آنان تصرفاتي انجام ميدهند.
در برخي ديگر از روايات آمده است که زني نزد عايشه آمد و داستان برخورد خود با هاروت و ماروت را در حالي که در عذاب بودند، بازگو کرد. ۲
همچنين درباره مجاهد بن جبر، از تابعان مفسر، آوردهاند که وي شخصي کنجکاو بود که براي دستيابي به حقيقت، پيوسته مسافرت ميکرد و براي دستيابي به حقيقت ماجراي هاروت و ماروت به بابل مسافرت نمود. ۳
هاروت و ماروت در روايات شيعه
در منابع حديثي شيعه روايات هاروت و ماروت به دو صورت منعکس شده است:
۱. منطبق با روايات اهل سنت؛ طبق اين روايات، پس از شکايت آسمانيان از کثرت گناهان انسانها، فرشتگان هاروت و ماروت را از ميان خود انتخاب کردند و آنان پس از فرود آمدن به زمين مرتکب گناهاني همچون بت پرستي، زنا، شرب خمر و قتل نفس شدند.
۲. انکار شديد روايات نخست؛ در پارهاي ديگر از روايات، احاديث پيشگفته، به شدت انکار شده و به صراحت، اعلام شده که اين احاديث از جهاتي چند، همچون مخالفت با عصمت پيامبران( مردود است؛ به عنوان مثال علي بن محمد بن جهم ميگويد:
شنيدم که مأمون از امام رضا( از آنچه که مردم دربارة زهره نقل ميکنند، سؤال کرد كه ميگويند او زني بوده که هاروت و ماروت مفتون او شدهاند و نيز دربارة سهيل نقل ميکنند که در يمن از مردم ماليات يک دهم ميگرفت. امام رضا( فرمود: اين که ميگويند زهره و سهيل ستارهاند، دروغ ميگويند. آنها دو حيوان دريايي هستند و مردم به اشتباه گمان کردند که آنها دو ستاره هستند و خداوند ـ عز و جلّ ـ هيچگاه دشمنانش را به صورت انواري روشن مسخ نميکند و آنها را تا پايان هستي نگاه نميدارد و مسوخ بيش از سه روز نميمانند و پس از آن ميميرند و هيچگاه قادر به توليد نسل نيستند و امروزه بر زمين هيچ انسان مسخ شدهاي نيست و آنچه که بر آن مسوخ ميگويند، نظير ميمون، خوک، خرس و امثال آن، همسان يچزهايي هستند که خداوند گروهي را به صورت آنها مسخ کرده است. گروهي که خداوند به آنها غضب کرده و آنان را به خاطر انکار توحيد و تکذيب پيامبران لعنت کرده است. اما هاروت و ماروت دو
1.. کنز العمال، ج۳، ص۱۸۲.
2.. المغني، ج۱، ص۱۱۵.
3.. تفسير مجاهد، ج۱، ص۴۲.