با وجود اين که اخلاق در منطق ديني نسبيت نميشناسد، و ليکن در مقايسه زن و مرد، هر يک به لحاظ وضعيت خاصي که از نظر مسئوليت پذيري دارند، به اوصاف خاصي ستايش شدهاند. ۱
پس نسبيت اخلاقي در عرصه خانواده مقبول است و بخل زنانه نيز به معناي «مرزداري منافع خانواده، در برابر طمع ورزيهاي ديگران است». ۲ غافل از آن که بخل به معناي حفظ منافع خانواده، براي مرد نيز ارزشي اخلاقي به شمار ميرود و با توجه به اين که غالباً مرد متکفل مسائل اقتصادي است، بيشتر براي او فضيلت خواهد بود. باز با اين نگرش، ادعا شده است که فضيلت بودن ترس زنانه به معناي پرهيز از فضاي اتهام و مسائلي است که بنياد خانواده را به هم ميريزد، نه خودداري از احقاق حقوق خود. ۳ مرحوم مغنيه نيز با اين رهيافت ميکوشد تا تفسيري خاص از بخل زنانه به دست دهد و نتيجه بگيرد که:
بخل زنانه، کرم و سخاوت او نسبت به شوهر و فرزندانش است. استاد ما ـ که خداوند خشنودش سازد و خاکش را عطرآگين کند ـ ميگفت: «زن فقير بيچيز ميتواند شوهرش را با دارايي خود ياري کند». به او گفتيم: «اي استاد، چگونه فاقد چيزي دهنده آن خواهد بود؟» فرمود: «صبوري ميکند و با فزونخواهي بر او سخت نميگيرد و کم را حفظ ميکند و سرسختانه آن را نگه ميدارد». ۴
به نظر نميرسد که اين جملات شاعرانه گرهي از کار بگشايد. آقاي موسوي نيز اين حديث را شرح و تأکيد ميکند که بخل در مردان رذيلت است، اما براي زنان چنين نيست؛ زيرا: بخل در زن به معناي محافظت از مال خود و شوهر است. در نتيجه، آن را تبذير و اسراف و يا نابجا خرج نميکند. ۵
بخل، در اين جا، در برابر خرج نابجا و اسراف قرار گرفته است؛ حال آن که بخل در برابر کَرَم و بخشندگي است و شارحان کهن هنگام شرح مفردات اين حديث، درباره بخل نوشتهاند: «ضد کرم». افزون بر اين، طبق اين تعريف، چون بخل در مردان رذيلت است، پس اسراف و تبذير فضيلت به شمار ميرود؛ حال آن که از نظر قرآن، اين عمل شيطاني است و مرتکبان آن برادران شيطان هستند.
گروم سوم ـ که به نظر ميرسد با مخاطرات اين حديث بيشتر آشنا هستند ـ به جاي دستکاري کلمات کوشيدهاند دامنه معناي آن را محدود سازند و از کليت آن بکاهند. برخي از مفسران اين گروه بر آن شدهاند تا اين حديث را مستدل کنند؛ براي مثال، مرحوم خويي ميکوشد بر درستي اين حديث استدلال کند و نشان دهد که اين صفات با احساسات مرتبط هستند و احساسات در زن نيرومندتر از مرد است. ۶ خوانساري در شرح خود بر قسمت اول اين حديث، دو تفسير پيچيده پيشنهاد ميکند که معلوم نيست کدام مسأله را حل ميکند. از اين منظر:
1.. قطرهاي از دريا، ج۲، ص۱۴۰.
2.. همان، ص۱۴۱.
3.. همان، ص۱۴۲.
4.. في ظلال نهج البلاغه، ج۶، ص۲۹۳-۲۹۴.
5.. شرح نهج البلاغه، (الموسوي)، ج۵، ص۳۸۷.
6.. منهاج البراعة، ج۲۱، ص۳۰۳-۳۰۴.