فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50 - صفحه 17

نيست و غرض آيه شريفه متعلق به چنين معنايي نشده، بلکه گفتاري را که نقل کرده، مجموع کلام مشرکان است.
۴. تفسير آيه به عالم «ذر» با جمله «انما اشرک آباؤنا» ـ که حکايت کلام ذرّيه است ـ منافات دارد؛ زيرا اين جمله دلالت دارد ذريه،‌ پدران مشرکي‌ داشته‌‌اند و اين، با وجودِ جمعي‌ تمام افراد بشر در يک جا و به يک وجود منافات دارد.
پاسخ. از جواب اشکال قبل استفاده مي‌شود آيه و روايت دلالت دارد خداوند، بعد از جدا کردن بني‌ آدم از پدران، دوباره آنها را به حالت جمعيت برمي‌گرداند.
۵. مفاد و مدلول آيه با آنچه در روايات آمده، متمايز است. روايات صراحت در عالم ذر دارد، امّا آيه درباره اين است که با اخذ ميثاق، حجّت خدا در روز قيامت تمام است.
پاسخ. روايات هم در مقام بيان تأويل آيه است.
۶. آيه را بايد حمل بر تمثيل کرد و روايات را هم کنار گذاشت؛ زيرا از حيث سند يا موقوفه هستند و يا مرفوعه.
پاسخ. اولاً‌، مادامي‌ که آيه را مي‌توان بر ظهورش حمل کرد، نبايد دست از ظهور کشيد و حمل بر تمثيل کرد.
ثانياً،‌ روايات هم يا صحيح هستند يا موثقة. ۱

نقد علامه بر اين ديدگاه

با آن‌که علامه پاسخ اين شش اشکال را گزارش کرده است، ولي همچنان اين نظريه را از نظر عقلي نمي‌پسندد و مي‌نويسد دقت کامل در آيه و روايات و تأمل در آنچه که مثبتان در صدد اثبات آن و منکران در مقام دفع هستند، ما را وادار مي‌کند بحث را به يک جهت ديگري، غير آن جهتي که دو گروه نامبرده در آن مشاجره دارند، سوق دهيم و آن‌گاه، خود سه اشکال بر آن وارد مي‌کند که عبارت‌اند از:
يک. چگونه يک ذره مورد تکليف واقع مي‌شود و براي همين يک اتمام حجت شده و از او عهد و ميثاق گرفته شده است و ثواب و عقاب هم بر او واقع مي‌شود؟ و حال آن‌که حجت قطعي و عقلي و نقلي قائم است بر اين‌که انسانيت انسان به نفس اوست که امري است ماوراء ماده و همراه با حدوث بدن دنيوي حادث مي‌شود. پس يک ذره از ذرات بدن نمي‌تواند شخصيت يک فرد باشد.
دو. دلايل قطعي ثابت کرده‌ که پيدايش علوم تصديقي، مانند پذيرش وجود خداوند و... تنها در صورت وجود تصورات محقق مي‌شود که براي پيدايش اين تصورات بايد از حواس ظاهري و باطني برخوردار باشيم. بنا بر اين، بدون داشتن بدن مادي، به علوم حصولي، از جمله پذيرش خداوند نمي‌توان دست يافت.
سه. حجت در صورتي بر انسان تمام مي‌شود که از عقل و معرفت هر دو برخوردار باشد، اما سلب عقل از انسان در رجوع دوباره او به دنيا يا حداقل از زمان تولد تا بلوغ اين حجت را بي‌اعتبار مي‌سازد. اگر

1.. الميزان، ج۸،‌ ص۳.

صفحه از 423